سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

بهار 1385 - علی قنادی

مبادا که بدگمانی بر تو چیره شود که [در این صورت] میان تو و هیچ دوستی، رابطه دوستانه ای برجای نمی گذارد . [امام علی علیه السلام]

 RSS 

کل بازدید ها :

34680

بازدیدهای امروز :

1


وضعیت من در یاهو

یــــاهـو


لوگوی من

بهار 1385 - علی قنادی

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی


لوگوی دوستان



لینک دوستان

ایران هسته ای(nuclear iran)


جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


اشتراک

 


آوای آشنا


نوشته های قبلی

آرشیو
پاییز 1386
تابستان 1385
بهار 1385
بهار 1384


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

علی قنادی تاریخ شنبه 85/3/27 ساعت 12:40 عصر

على قنادى
وبلاگ انگلیسی
خاویر سولانا مسوول سیاست خارجى اتحادیه اروپا سه شنبه دو هفته پیش بسته جنجالى اروپا را تحویل على لاریجانى داد. هنوز محتواى پیشنهادهاى اروپا رسما اعلام نشده ولى از پیش نویس هاى قبلى و گزارش هاى غیررسمى، مى توان حدس زد که پیشنهادهاى جدید اروپا سه محور روشن دارد:
۱- از ایران مى خواهد غنى سازى را در سطح صنعتى و پژوهشى متوقف کند.
۲- در ازاى توقف غنى سازى یک بسته تشویقى حاوى امتیازات اقتصادى، سیاسى و امنیتى به ایران ارایه مى کند (ظاهرا ارایه این امتیازات در یک فرآیند زمانى و البته در صورت توقف غنى سازى عملى خواهد شد).
۳- به ایران گوشزد مى کند که در صورت متوقف نکردن غنى سازى، با یکسرى اقدامات تحریمى روبه رو خواهد شد.
بسته پیشنهادى اروپا علاوه بر سه محور بالا، حاوى دو ویژگى دیگر هم هست:
۱- علاوه بر اروپا و امریکا، روسیه و چین هم از آن حمایت مى کنند.
۲- براى اولین بار امریکا حاضر شده بعضى تحریم هاى یک جانبه اى را که از اواسط دهه نود تا حالا به طور یک جانبه علیه ایران اعمال مى کرد، لغو کند.
حالا ما هستیم و بسته اى از «تشویق ها» و «تنبیه ها» که روى میز تصمیم گیرى شوراى عالى امنیت ملى قرار گرفته؛ آیا باید پیشنهادهاى اروپا را قبول و خودمان را از شر تحریم احتمالى شوراى امنیت خلاص کنیم؟ 
آیا باید بسته پیشنهادى اروپا را قبول نکنیم و خودمان را در معرض تحریم هاى احتمالى قرار دهیم؟ یا این که راه سومى هم وجود دارد؟
اروپایى ها با بسته به اصطلاح تشویق ها و تنبیه هاى گسترده،آمده اند تا این که یا یک بار براى همیشه مساله ایران را حل کنند و یا جمهورى اسلامى ایران را در معرض تحریم هاى شوراى امنیت قرار دهند.
سه کشور اروپایى بعد از هفته ها رایزنى، علاوه بر کسب حمایت امریکا توانستند نظر روسیه و چین را هم جلب کنند و به خاطر همین به این بسته نگاه استراتژیک دارند. حال این سوال مطرح است که ما باید به بسته اروپایى چه نگاهى داشته   باشیم؟
اگر ایران به غنى سازى نگاه استراتژیک داشته باشد، طبعا نمى تواند به بسته پیشنهادهاى اروپا از بعد استراتژیک نگاه کند، راه حل چیست؟
بعضى وقت ها ممکن است دو دشمن استراتژیک بر سر یک موضوع منافع تاکتیکى مشترکى داشته باشند؛ این درست همان وضعیتى است که جمهورى اسلامى ایران و ایالات متحده امریکا در شرایط فعلى با آن روبه رو هستند. امریکا و ایران هر دو مجبورند تحت شرایط فعلى به بسته پیشنهادى اروپا از «بعد تاکتیکى» نگاه کنند.
ایالات متحده بعد از این که نتوانست حمایت روسیه و چین را براى تحریم ایران در شوراى امنیت جلب کند، در نشست وین مجبور شد بسته پیشنهادى اروپا را قبول کند. ولى طرح اروپا، واقعا طرحى نیست که امریکایى ها به همین سادگى بتوانند آن را قبول کنند، تضمین امنیتى به ایران آنهم در چارچوب گسترده منطقه اى که در پکیج پیشنهادى اروپا ذکر شده، کاملا با منافع امریکا در چارچوب نظام کنونى ایران تناقض دارد. پس چرا ایالات متحده این طرح را قبول کرد؟
امریکایى ها با علم به این که ایران بسته پیشنهادى اروپا را رد مى کند، آن را پذیرفتند، تا زمینه اجماع قدرت هاى شوراى امنیت به علاوه آلمان علیه ایران را فراهم کنند. بعد از نشست ۱+۵ در وین، سیاست کاخ سفید در مورد ایران ۱۸۰ درجه تغییر کرد.
سخنگوى کاخ سفید مى گوید که باید به جمهورى اسلامى زمان بدهیم تا درباره طرح اروپا خودش تصمیم بگیرد و آقاى بوش از استقبال ایران از طرح اروپا ستایش مى کند و حتى پیشنهاد ورود به مذاکرات هسته اى را پیش مى کشد.
امریکایى ها حتى خودشان هم یک بند به طرح اروپا اضافه کردند و گفتند: «خوب! ما هم حاضریم قسمتى از تحریم هاى ایران را که از سال ۱۹۹۳ اعمال مى کردیم، برداریم» آیا واقعا دکترین امنیت ملى بوش و طرح خاورمیانه بزرگ یک شبه، آنهم در نشست وین تغییر کرد؟
اگر واقعا اینطور استجا دارد جمهوری اسلامی بسته پیشنهادی را به دیده منت قبول کند.ولی واقعا اینطور نیست.
کوفى عنان چند روز قبل از نشست وین از همه طرف ها خواسته بود براى حل مسالمت آمیز مساله «صداهایشان را پایین بیاورند.»  چیزى که ایالات متحده بعد از نشست ۱+۵ در وین دنبال مى کند»، «low Voice Diplomacy» یا «دیپلماسى صحبت کردن با صداى پایین» است. امریکایى ها مى خواهند بگویند که «خوب اروپا، روسیه و چین ببینید! ما صدایمان را پایین آوردیم و حاضریم با زبان نرم با ایران صحبت کنیم.»
خلاصه کلام این که ایالات متحده به بسته پیشنهادى اروپا نگاه تاکتیکى دارد، با علم به این که جمهورى اسلامى این بسته را نمى پذیرد، و با این امید که در قدم بعدى خواهد توانست نظر روسیه، چین و اروپا را براى تحریم ایران در شوراى امنیت جلب کند، اما ما باید چکار کنیم؟
اگر ایران طرح اروپا را قبول نکند، با تحریم هر چند محدود شوراى امنیت که البته روسیه و چین هم از آن حمایت مى کنند، مواجه مى شود. از طرف دیگر اگر ایران طرح اروپا را قبول کند به مفهوم چشم پوشى از همه سطوح غنى سازى است، پس با طرح اروپا چکار کنیم؟
ایران هم باید مثل امریکا به طرح اروپایى ها «نگاه  تاکتیکى» داشته باشد.ما حتی میتوانیم برای یک مدت محدود و کوتاه غنی سازی را تعلیق کنیم تا مذاکرآغاز شود.بعد از شروع مذاکرات، روند تازه اى شروع مى شود که مى توان با ایجاد یک فضاى دیپلماتیک جدید و شکاف میان قطب ها اجماع فعلى بین آنها را از میان برد.
بدون شک حتى چین و روسیه هم طرحى را که نهایت آن تقویت جایگاه اروپاییان در خاورمیانه است، قبول ندارند.
فضاى اجماع کنونى حاصل یک دیپلماسى تنگاتنگ اروپایى است که روسیه، چین و امریکا را مجبور به تبعیت از خود کرده، ولى با «مدیریت زمان» قابل شکستن است.اگر ما غنی سازی را برای یک دوره کوتاه تعلیق کنیم قطعا فضای اجماع فعلی میشکند.بعد میتوانیم با یک دیپلماسی حساب شده روسیه و چین را دوباره همراه خودمان کنیم.در غیر این صورت با یکسری تحریم بی مورد مواجه میشویم تحریم هایی که با یک دیپلماسی خوب میتوانیم از اعمال آنها جلوگیری کنیم.
براى ایران تحریم یک ماه دیگر، با تحریم یک سال دیگر فرق دارد، ضمن این که تحریم ایران در خارج شوراى امنیت (بدون چین و روسیه) هم خیلى راحت تر از تحریم در داخل شوراى امنیت قابل شکستن است.


علی قنادی تاریخ شنبه 85/3/27 ساعت 12:19 عصر

                             ترجمه علی قنادی
097749.jpg
امروزه با تحولات جدید عراق و نگاه ویژه به نفت، سیاست خارجى امریکا جهت گیرى جدیدى پیدا کرده و قدرت هاى جهانى را که با کمبود روزافزون انرژى دست و پنجه نرم مى کنند، مجبور ساخته تا به نوعى رقابت استراتژیک بر سر منابع انرژى و نفت روى آورند.
این رقابت فزاینده طى ماه هاى گذشته اثرات خود را بر اقتصاد جهانى نمایان ساخت و قیمت نفت به بهایى بالغ بر ۷۵ دلار رسید، موضوعى که وزیر دفاع پیشین امریکا چندى قبل از آن باعنوان «کابوس ژئوپلیتیک» امریکا نام برد.
بحران ژئوپلیتیک امریکا به حدى فراگیر شده که بوش، دیک چنى و دونالد رامسفلد که خود عامل تشدید آن هستند، تبعات آن را درک کرده اند. اکنون بوش، چنى و تیم نومحافظه کارانى که ارتباط تنگاتنگى با قابلیت هاى اسراییل در عراق و سراسر خاورمیانه دارند، فقط یک شانس دارند. تنها بخت آن ها این است که با انگشت نهادن روى اهداف استراتژیک امریکا- یعنى کنترل جهانى بر منابع نفت- نقش ایالات متحده را میان همتایانش براى دهه آینده و سال هاى پس از آن تضمین کنند. با این حال، نه تنها آن ها براى جامه عمل پوشاندن به تسلط استراتژیک ایالات متحده ناتوان مانده اند، بلکه بسیارى از اصول تداوم هژمونى واشنگتن و چیزى را که رامسفلد آن را «طیف کامل تسلط» نامیده، نیز با خطر مواجه ساخته اند.
ملى سازى صنعت نفت بولیوى توسط «اوو مورالس» تنها یک چشمه از جدیدترین نشانه هاى کاهش قدرت امریکاست.



ترجمه: على قنادى

دکترین بوش در موازنه
هر چند واقعیت سیاست خارجى امریکا در اثر لفاظى بى پایان درباره «دفاع از دموکراسى» و مفاهیمى از این قبیل پوشیده مانده، ولى به هر حال مى توان گفت که این سیاست خارجى بعد از فروپاشى شوروى صریح تر و آشکارتر شده است، سیاست خارجى ایالات متحده به شکلى طراحى شده که به هر قیمتى از پدید آمدن اتحاد ملت هایى که مى توانند هژمونى امریکا را به چالش بکشند، جلوگیرى کند. جرج بوش رییس جمهور امریکا در سخنرانى خود در آکادمى نظامى وست پوینت نیویورک در ژوئن ،۲۰۰۲ این سیاست را ترسیم کرد. بوش در سخنرانى اش، نقطه عزیمت سیاست خارجى عریان امریکا را دو حوزه حیاتى دانست:
۱) سیاست جنگ پیشگیرانه در برابر تروریست ها یا دولت هاى سرکش که با سلاح هاى کشتار جمعى امریکا را تهدید مى کند.
۲) حق دفاع از خود، که به ایالات متحده اجازه مى دهد علیه متجاوزین احتمالى دست به حمله پیشگیرانه زده و قبل از این که به امریکا حمله کنند، آن ها را بر سر جاى خود بنشاند.
دکترین جدید بوش همچنین «وظیفه امریکا براى اقدام نظامى یکجانبه را در حالت هایى که راه حل چند جانبه قابل قبولى وجود نداشته باشد، به صراحت آشکار مى کند. این دکترین پا از این هم فراتر مى گذارد و اعلام مى کند که «امریکا مایل است توانایى هاى نظامى خود را از چالش هاى موجود بیشتر کند و چنین سیاستى را در پیش خواهد گرفت.» این بدان معنى است که امریکا هر اقدامى که براى تداوم وضعیت خود به عنوان تنها ابرقدرت نظامى جهان لازم است، انجام خواهد داد. در پیش گرفتن چنین سیاستى یادآور سیاست امپراتورى بریتانیا پیش از جنگ جهانى اول است، همان سیاستى که معتقد بود نیروى دریایى پادشاهى بریتانیا باید از جمع نیروى دریایى دو قدرت بزرگ جهان قدرتمندتر باشد.
دکترین جدید بوش تحت نام «گسترش دموکراسى» از تغییر فعالانه رژیم هاى سیاسى در سراسر دنیا حمایت مى کند.
این سیاست هاى از هم گسیخته امریکا در سپتامبر سال ۲۰۰۲ تحت عنوان «استراتژى امنیت ملى ایالات متحده امریکا» به یک سیاست رسمى و یکپارچه تبدل شد. متن این استراتژى توسط کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملى وقت، به عنوان یک پیش نویس تهیه و براى امضاى رییس جمهورى ارسال شد. البته رایس این سند را براساس سند دیگرى که در سال ۱۹۹۲ توسط پل ولفوویتز تهیه شده بود، تدوین کرد. در واقع سندى که رایس براى بوش تدوین کرد، به طور کامل از سندى که پل ولفوویتز در سال ۱۹۹۲ تهیه کرده بود و در واشنگتن با نام «دکترین ولفوویتز» شناخته مى شد، الهام مى گرفت و ولفوویتز در دکترین خود تصریح مى کند که با از میان رفتن تهدید شوروى، امریکا به تنها ابرقدرت بى رقیبى تبدیل شده که باید اهداف جهانى خود از جمله جنگ پیشگیرانه و اقدامات یکجانبه گرایانه را دنبال کند.
دولت بوش در بحران
جالب ترین واکنش به دکترین بوش در داخل نظام سیاسى امریکا، بحث هایى است که در پى چاپ یک سند ۸۳ صفحه اى که براى نخستین بار در وب سایت دانشگاه  هاروارد منتشر شد، پیش کشیده شده است. این سند آشکارا نقش اسراییل را در شکل دهى به سیاست خارجى امریکا به باد انتقاد مى گیرد.
این سند توسط بناى بریث (B, nai Brith) و برخى نومحافظه کاران ضدیهود نگاشته شده، ولى برخى صاحبنظران سعى کرده اند این سند را واگویه نظرات کوکلوکس کلان (kU kLUX klan) و دیوید دوک، از مخالفان لابى اسراییل در امریکا بنامند.
موضوع مهم این سند، وجود این واقعیت است که امروز حتى مطبوعات تندروى امریکایى و نویسندگانى مانند ریچارد کیوهن، مقاله نویس واشنگتن پست نیز به دفاع از نویسندگانى مانند استفن والت و جان مرشایمر برخاسته اند و تابوى بحث آشکار از گفتمان اسراییل گراى نو محافظه کاران شکسته شده است. مى توان حدس زد که در این شرایط گارد قدیمى سیاست خارجى امریکا و شخصیت هایى مثل زبیگنیو برژینسکى و طرفدارانشان براى شکستن فضاى کنونى حاکم بر سیاست خارجى امریکا بار دیگر پا پیش بگذارند.
مقاله «لابى اسراییل و سیاست خارجى امریکا» که پیش تر به آن اشاره شد، توسط دو نفر از رئالیست هاى پر نفوذ سیاست خارجى امریکا و مشاورین وزارت خارجه نوشته شده است. این دو نویسنده، نه نئونازى هستند و نه ضد یهود. مرشایمر استاد علوم سیاسى و همکار برنامه سیاست امنیت بین المللى در دانشگاه شیکاگواست. استفن والت نیز یک شخصیت آکادمیک و صاحب کرسى دانشگاه هاروارد در مکتب حکومتى کندى است.
برخى نظرات آن ها درباره لابى اسراییل به این شرح است:
۱) این حامیان امریکایى اسراییل بودند که از جنگ عراق حمایت کردند. مقام هاى بلندپایه دولتى که این جنگ را رهبرى مى کردند، همان پیشقراولان لابى اسراییل هستند (مثل ولفوویتز معاون رییس جمهور، داگلاس فیث، معاون وزیر دفاع، الیوت آبراهام کارشناس مسایل خاورمیانه در کاخ سفید، ریچارد پرل و ...).
۲) اکنون نیز مانند حمله به عراق، تلاش هاى زیادى مى شود تا تاسیسات هسته اى ایران بمباران شود.
۳) کمیته مسایل عمومى اسراییل -امریکا ((AIPAC در حال جنگ براى تثبیت خود به عنوان یک کارگزار سیاست خارجى است، زیرا در چنین حالتى محدودیت هاى این کمیته براى فعالیت در کنگره امریکا به ویژه در حوزه انتخابات قانون گذارى کاهش خواهد یافت.
۴- هیچ لابى تاکنون نتوانسته سیاست خارجى امریکا را تا این حد منحرف کند و امریکایى ها را متقاعد سازد که منافع امریکا و اسراییل اساساً یکسان است.
خوب است بدانیم که اهداف رسمى «ائتلاف سیاست خارجى واقع گرایانه» که والت و مرشایمر از اعضاى آن هستند، ارایه و ترسیم بهتر خطوط کارکردى خود در کشاکش کنونى در داخل نخبگان امریکا است. وب سایت این ائتلاف تصریح مى کند:
«با وجود پشت صحنه خونبار بحران عراق، سیاست خارجى امریکا در حال حرکت به سمتى خطرناک و در جهت امپراتورى است. تمایلات امپریالیستى نگران کننده اى در استراتژى امنیت ملى دولت بوش به طور نمایان دیده مى شود.
این سند طورى طراحى شده که تسلط نظامى امریکا را جهانى کند و این خود سایر ملت ها را تهییج مى کند که ائتلاف ها و اتحادهاى متوازن کننده تشکیل دهند ...»
والت و مرشایمر معتقدند که پرل و فیث در واقع نام خود را روى سندى گذاشته اند که درسال ۱۹۹۶ براى نخست وزیر وقت اسراییل بنیامین نتانیاهو توصیه کرده بودند؛ سندى که نام آن «طلوع پاکیزه، یک استراتژى جدید براى امنیت کشور» نام گرفت.
پرل و فیث در آن سند به نتانیاهو توصیه کرده بودند که بازسازى صهیونیسم مستلزم کنار گذاشتن اصل زمین در برابر صلح، یعنى بازنگرى در توافقنامه هاى اسلو است. در گام بعدى، صدام باید در عراق سرنگون شود که در اثر آن دموکراسى در عراق تثبیت مى شود و این امر به سایر همسایگان عرب اسراییل نیز سرایت خواهد کرد. پرل و فیث این توصیه ها را در سال ۱۹۹۶ یعنى ۷ سال قبل از حمله یک جانبه بوش براى تغییر رژیم عراق تجویز کرده بودند.
نمود آشکار شکاف میان نخبگان سیاست خارجى امریکا را مى توان در کناره گیرى رییس سیا و استعفاى پى درپى مقام هاى آن مشاهده کرد.
بحران سیاست خارجى در مقابل چین
در چنین وضعیتى، دیدار اخیر جرج بوش از چین نیز یکى دیگر از بحران هایى است که سیاست خارجى امریکا به تازگى آن را تجربه کرده است. بوش متهم شده که به درخواست نومحافظه کاران ضد چینى، عمداً براى توهین هوجینتائو در کاخ سفید تحریک شده است.
بوش در یک کنفرانس مطبوعاتى نمایشى در کاخ سفید به یک روزنامه نگار تایوانى عمداً اجازه داد به مدت بیش از ۳ دقیقه وضعیت حقوق بشر در چین را به باد انتقاد بگیرد و هیچ تلاشى براى ساکت کردن این روزنامه نگار نکرد.
پرده دوم نمایش، بازى با سرود ملى چین بود که با سرود ملى مشترک چین و تایوان آغاز شد. این حادثه براى کاخ سفیدى که کارکشته اجراى تشریفات دیپلماتیک است، یک حادثه غیرعمدى نبود، بلکه فقط براى توهین به رهبرى چین طراحى شده بود.
اما واقعیت چیز دیگرى است؛ مشکل اینجاست که اقتصاد امریکا طى چند سال گذشته به شدت به واردات و دارایى هاى خزانه دارى چین وابسته شده است. امروز چین بزرگترین دارنده ذخایر دلار به شکل اوراق خزانه دارى با ارزشى بالغ بر ۸۲۵ میلیارد دلار است. همین که پکن تصمیم بگیرد تا تعهدات خود به بازار امریکا را رها کند، این تصمیم باعث افت شدید دلار و سقوط ۷ تریلیون دلارى بازار دارایى هاى واقعى امریکا خواهد شد، موجى که باعث ورشکستگى بانک هاى امریکایى شده و بیکارى سرسام آورى در پى خواهد داشت.
هوجین تائو وقت خود را در پکن صرف شنیدن دشنام هاى جرج بوش نکرد. او بلافاصله راهى عربستان شد و در آنجا یک سرى توافقنامه هاى تجارى، دفاعى و امنیتى امضا کرد.
توافقنامه هایى که رییس جمهور چین با پادشاهى عربستان امضا کرد، سیلى کوچکى به صورت امریکا نبود. «هو» با شرکت صنایع پایه سعودى (SABIC) یک قرارداد ۲/۵ میلیارد دلارى براى ساخت یک پروژه پالایشگاهى و پتروشیمى در شمال شرق چین امضا کرد.
«هو» در عربستان راهى مراکش، نیجریه و کنیا، یعنى ۳ کشورى شد که همگى جزو حوزه منافع امریکا محسوب مى شوند. در حالى که رامسفلد دو ماه پیش براى بستن یک قرارداد تسلیحاتى با مراکش، راهى این کشور شده بود، این بار رییس جمهور چین در این کشور پیشنهاد تامین مالى استخراج انرژى در آنجا را مطرح کرد.
سازمان شانگهاى و حوادث ایران
تحولات سازمان همکارى هاى شانگهاى (SCO) و ایران، بیانگر تغییرات بنیادینى در وضعیت ژئوپلیتیک امریکا است. سازمان شانگهاى در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۱ توسط روسیه، چین و چهار کشور آسیاى مرکزى ایجاد شد.
با این حال امروز سازمان شانگهاى به عنوان عامل متوازن کننده هژمونى یکجانبه گرایى ایالات متحده در جهان محسوب مى شود. ایران دعوت شده که در نشست بعدى سازمان شانگهاى به عضویت دایمى این سازمان درآید. این تحول در حالى در حال وقوع است که ماه گذشته سفیر چین در تهران از آماده شدن یک قرارداد گازى بین تهران و پکن براى امضا خبر داد. این قرارداد که گفته مى شود ارزشى بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار دارد، شامل توسعه حوزه گازى بزرگ یادآوران در ایران است و شرکت چینى Sinopec با ایران به توافق رسیده که طى ۲۵ سال آینده ۲۵۰ میلیون تن گاز مایع از ایران خریدارى کند. با این اوصاف، این که چین در شوراى امنیت از امریکا در مقابل ایران حمایت نمى کند، چندان عجیب و غریب نیست. این نیز یکى دیگر از ناکامى هاى اصلى ایالات متحده محسوب مى شود.
از طرف دیگر و در حالى که امریکا از هند به عنوان عامل متوازن کننده قدرت چین در شرق آسیا استفاده مى کند، سازمان شانگهاى از دهلى نو به همراه پاکستان و مغولستان دعوت کرده تا در نشست آینده، به این سازمان ملحق شوند. به این ترتیب شانگهاى از لحاظ توازن ژئوپلیتیک در حال دستیابى به وزن جدیدى است. جالب آن که چندى قبل منوچهر محمدى معاون وزیر خارجه ایران به خبرگزارى روسى ایتارتاس گفته بود که عضویت ایران در شانگهاى مى تواند جهان را آرام تر کند. او همچنین از ایجاد یک «محور گازى - نفتى روسى - ایرانى» خبر داده بود که در آن دو تولیدکننده بزرگ انرژى همکارى مشترک با هم خواهند داشت.
آسیاى مرکزى: واکنش سرد به حضور امریکا
پذیرش ایران در سازمان شانگهاى گزینه هاى جدیدى را به روى ایران و منطقه خواهد گشود. ایران اکنون با دستیابى به عضویت شانگهاى قادر خواهد بود در پروژه هاى این سازمان مشارکت کند. این بدان معناست که به تکنولوژى، سرمایه گذارى، تجارت و توسعه زیربناهاى مورد نیاز خود دست خواهد یافت. عضویت ایران همچنین اثرات مهمى بر امنیت انرژى در سطح جهانى خواهد داشت.
گفته مى شود که سازمان شانگهاى یک گروه از کارشناسان خود را مسوول تدوین استراتژى انرژى آسیایى مشترک، بررسى پروژه هاى ساخت لوله مشترک، استخراج نفت و فعالیت هایى از این دست براى بحث در نشست ماه ژوئن نموده است این به لحاظ جهانى تحول کوچکى محسوب نمى شود.
مجموع این تحولات باعث شد تا دولت امریکا سال گذشته میلادى تلاش کند که در شانگهاى به عنوان عضو ناظر پذیرفته شود، ولى نتوانست.
واکنش منفى کشورهاى عضو شانگهاى به همراه درخواست این سازمان براى کاهش حضور نظامى امریکا در آسیاى مرکزى همکارى عمیق تر چین و روسیه و تحولاتى از این دست باعث شکل گیرى نوعى نگرش سیاسى در واشنگتن شده است.
کاندولیزا رایس وزیر خارجه امریکا پس از سفر اکتبر سال پیش خود به آسیاى مرکزى خواستار سازماندهى دوباره «اداره آسیاى جنوبى» در وزارت خارجه امریکا شد که کشورهاى آسیاى مرکزى را نیز دربرمى گیرد. او همچنین خواستار پیگیرى دوباره طرح «آسیاى مرکزى بزرگ» شد. ایالات متحده در پى آن است که دولتهاى آسیاى مرکزى را از روسیه و چین جدا کند و در همین راستا حامد کرزاى به طرح هاى سازمان شانگهاى درباره کشورش پاسخ مثبت نداد. با این حال تلاش هاى امریکا براى دستیابى به مشارکت قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان، با موفقیت همراه نبوده است.
روسیه و چین طى دوازده ماه گذشته تلاش کرده اند تا مهره هاى شطرنج ژئوپلیتیک اورآسیا را برخلاف منافع استراتژیک امریکا هدایت کنند و طى این مدت ایالات متحده به طور فزاینده در این منطقه منزوى شده است.
این تحول به طور بالقوه بزرگترین شکست استراتژیک ایالات متحده در بازى قدرت بعد از جنگ جهانى دوم محسوب مى شود. این تحولات همچنین پیش زمینه اى براى ظهور دوباره جناح رئالیست ها در سیاست خارجى امریکاست، همان جناح هایى که در ابتداى این مقاله نیز به آن ها اشاره شد         منبع آسیا تایمز


علی قنادی تاریخ چهارشنبه 85/3/3 ساعت 11:58 صبح

 روسیه و چین براى تعدیل بسته اروپا فشار مى آورند
097110.jpg
على قنادى

نشست پنج عضو دایم شوراى امنیت به علاوه آلمان امروز در حالى برگزار مى شود که امیدهاى جدیدى براى حل و فصل پرونده هسته اى ایران در حال گشوده شدن است.
در حالى که برخى منابع غربى روز دوشنبه از طرح جدید آلمان براى پذیرش غنى سازى ۵/۳ درصدى ایران خبر دادند، محمد البرادعى مدیرکل آژانس بین المللى انرژى اتمى هم دیروز راهى واشنگتن شد تا در کاخ سفید با برخى مقام هاى بلند پایه امریکایى گفت وگو کند.
گفته مى شود البرادعى که از طرح قبول غنى سازى ۵/۳ درصدى در داخل خاک ایران حمایت مى کند، احتمالاً در واشنگتن از رایس و برخى دیگر مقام هاى امریکایى خواهد خواست تا از فشارهاى خود بر ایران بکاهند. برخى ناظران نیز معتقدند که او از مقام هاى امریکایى خواهد خواست تا از مخالفت خود با اعطاى حق غنى سازى ۵/۳ درصدى به ایران دست بردارند.
در همین حال در نشست امروز لندن بین مقام هاى وزارت خارجه ۱+۵ بار دیگر محتویات پکیج پیشنهادى اروپا به ایران به بحث گذاشته خواهد شد.
احتمال دارد در نشست امروز چین و به ویژه روسیه که اعلام کرده اند از بحث تحریم ایران در شرایط کنونى حمایت نمى کنند، موضوع قبول غنى سازى ۵/۳ درصدى در خاک ایران را نیز پیش بکشند.
سرگئى لاوروف وزیر امور خارجه روسیه دیروز با خوشبینى به نشست لندن ابراز امیدوارى کرد که گفت  وگوهاى بین مذاکره کنندگان سه کشور اروپایى،  امریکا، روسیه و چین بتواند تضمینى براى آغاز گفت وگو با ایران بر سر برنامه هاى هسته اى فراهم کند.
براساس گزارش خبرگزارى روسى نووستى، لاوروف گفت: من امیدوارم که در نشست میان EU3 ، امریکا، روسیه و چین سکویى باشد براى اینکه ما گفت وگو با ایران را شروع کنیم.
برخى ناظران سیاسى این ابراز خوشبینى لاوروف را بیانگر تمایل ضمنى او به مطرح کردن طرح غنى سازى ۵/۳ درصدى در نشست امروز لندن و توافق کلى براى آغاز گفت وگو با ایران در زمینه جزئیات آن مى دانند.
لاوروف این اظهارات را در حالى بیان مى کند که فشارهاى مستقیم و غیر مستقیم بر امریکا براى پذیرش غنى سازى ۵/۳ درصدى ایران طى چندروز گذشته افزایش یافته است. حتى برخى ناظران سیاسى معتقدند که اروپا نیز با این طرح که نخستین بار به طور غیر رسمى توسط محمد البرادعى مطرح شد، موافقند و تنها مخالفت سفت و سخت امریکا با این موضوع مانع طرح رسمى آن شده است.
برخى روزنامه هاى آلمانى روز دوشنبه طى گزارش هاى جداگانه از احتمال برخى تغییرات در پکیج پیشنهادى اروپا به ایران خبر دادند و بعضى هم گزارشهایى از طرح غیر رسمى برلین براى قبول غنى سازى ۵/۳ درصدى در خاک ایران منتشر کردند با این حال، هنوز هیچ کدام از این گزارش ها به طور رسمى تایید نشده است.
در حالى که رایزنى هاى چند روز گذشته دیپلمات هاى امریکایى در برخى پایتخت هاى عربى، فشار بر ایران را افزایش داده، با این حال فشار فزآینده اى از سوى پایتخت هاى اروپایى، روسیه و چین براى تعدیل مواضع کاخ سفید درمورد ایران در حال شکل گیرى است.
سفر فرانک والتر اشتاین مایر وزیر امور خارجه آلمان به پایتخت هاى ۶ عضو شوراى همکارى خلیج فارس و محور قرار گرفتن بحث بر سر مساله هسته اى ایران بیانگر شکل گیرى محور دیپلماتیک جدیدى براى حل مساله هسته اى ایران است.
با توجه به اینکه یکى از محورهاى مهم پکیج پیشنهادى اروپا به ایران بحث تضمین هاى امنیتى در یک چارچوب منطقه اى گسترده است، سفر اشتاین مایر و برخى مقام هاى غربى به پایتخت هاى عرب حوزه خلیج فارس از این زاویه نیز قابل ارزیابى است.
ناظران سیاسى طرح امنیتى جدید اروپا را که در قالب پکیج پیشنهادى اروپا به ایران گنجانده شده، رقیبى جدى براى طرح خاورمیانه بزرگ واشنگتن مى دانند در چنین حالتى احتمال شکل گیرى نوعى رقابت غیر ملموس میان رهبران دو سوى آتلانتیک بر سر مسایل امنیتى خاورمیانه دور از ذهن نیست. سفر همزمان مقام هاى امریکایى و اروپایى به پایتخت هاى عربى و محوریت بحث هسته اى ایران در کنار مسایل امنیتى، نمود آشکار این رقابت  ناملموس است.


علی قنادی تاریخ سه شنبه 85/3/2 ساعت 6:28 عصر

€نشست ماه فوریه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IASA) و گزارش مساله ایران به شورای امنیت، 3 سال فعالیت دیپلماتیک درباره این مساله را وارد مرحله جدیدی کرد.

هرچند بیانیه اخیر شورای امنیت نشان داد که آژانس و شورای امنیت به طور موازی صلاحیت رسیدگی به پرونده ایران را دارند، وی پافشاری اروپا بر تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم (چه غنی‌سازی صنعتی و چه غنی‌سازی برای تحقی و توسعه R&D) و اصرار جمهوی اسلامی بر حق برخورداری از حداقل غنی‌سازی (یعنی غنی‌سازی برای تحقیق و توسعه) طرفین را در وضعیت آچمز هسته‌ای قرار داده است.

اروپا به تبع ایالات متحده تاکید دارد که تهران باید کل فرآیند غنی‌سازی در خاک خود را معلق و به طرح غنی‌سازی در خاک روسیه رضایت دهد، ولی ایران مصر است که غنی‌سازی حداقل تا 5/3 درصد (R&D) را حق حاکمیتی خود می‌داند و حاضر نیست از آن چشم‌پوشی کند. به راستی اگر حرکت‌های دیپلماتیک ایران و اروپا را در داخل صفحه شطرنج دیپلماسی نگاه کنیم، چه کسی مقصر است؟

آیا غرب مقصر است که به خاطر بی‌اعتمادی به ایران، بر تعلیق کامل غنی‌سازی اصرار دارد، یا تهران که با اصرار بر آنچه حق حاکمیتی خود می‌داند، حاضر نیست غنی‌سازی R&D را به ح تعلیق درآورد؟ غنی‌سازی R&D فاصله زیادی با تولید تسلیحات هسته‌ای دارد، ولی احتمالا روند سیاست خارجی ایران طی 6 ماه پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد، اروپا را (حتی) در حدود قبول حق غنی‌سازی حداقلی (یعنی R&D) نیز دچار تردیدهای اساسی کرده است. اروپا امیدوار است با افزایش فشاهای شورای امنیت، ایران به تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم و طرح جایگزین روسیه رضایت دهد.

دستیابی به چنین توافقی فقط یک پیروزی ساده بر سر مساله هسته‌ای ایران نیست، بلکه به خاطر حساسیت زیاد می‌تواند مدل جدیدی برای رژیم بین‌المللی انرژی هسته‌ای فراهم کند که در برخورد با روند فرآیند کشورهای متمایل به فعالیت‌های هسته‌ای و غنی‌سازی (مثل ترکیه، مصر، مالزی، سوریه و...) نیز مبنا قرار خواهد گرفت. مختصات هرگونه توافق هسته‌ای با ایران با کمی تغییر مبنای رژیم بین‌المللی فعالیت‌های هسته‌ای در آینده قرار خواهد گرفت و از این نقطه نظر برای اروپا و غرب حایز اهمیت حمایتی و امنیتی است.

غرب (به طور ویژه اروپا) با همه حساسیتی که به مساله ایران دارد، طی چند ماه گذشته و به ویژه پس از صدور قطعنامه ماه فوریه آژانس، یک موضوع حساس، کلیدی و محوری را نادیده می‌گیرد، موضوعی که محمدالبرادعی مدیر کل آژانس ین‌المللی انرژی اتمی حداقل یکبار به طور غیرمستقیم درباره آن هشدار داده است: «واقعیت‌های سیاسی موجود در ایران»

 محافل سیاسی نزدیک به البرادعی 2 ماه پیش (به نقل از او) طرحی را پیش کشیدند که به موازات طرح روسیه می‌توانست مساه هسته‌ای ایران را حداقل برای میان مدت حل کند. چیزی که مدیر کل آژانس از آن ا عنوان اعطا (یا قبول) حق غنی‌سازی 5/3 درصدی ایران یاد کرد و همان چیزی است که اکنون تهران از آن ا عنوان «کف» مطالبات خود یاد می کند. البرادعی خیلی دقیق درباره عدم قبول این میزان غنی‌سازی به غرب هشدار داد و آن را متناظر با غرور ملی ایران دانست، ولی غرب (به طور مشخص اروپا) با صدرو قطعنامه ماه فوریه آژانس حاضر نشد واقعیت‌های سیاسی داخل ایران را در نظر بگیرد.

اروپا نباید از یاد ببرد که وقتی 3 سال پیش پشت میز مذاکرات هسته‌ای نشست، ایان به چیزی کمتر از غنی‌سازی صنعتی راضی نبود و توافقنامه پاریس را فقط درباره «تعلیق» و نه «توقف» کل روند غنی‌سازی با اروپا امضا کرد. از آن زمان بیش از سه سال می‌گذرد و تا چند ماه قبل، کل فرایند غنی‌سازی در ایران معلق بود. طی این مدت، ایران در صفحه شطرنج دیپلماسی هسته‌ای پابه‌پای اروپا بازی کرد و از خود انعطاف نشان داد، هرچند این انعطاف پذیری در بعضی مواقع با جان سختی همراه بود. اکنون تهران به حداقل غنی‌سازی (یعنی R&D) تن داده، ولی قطعنامه ماه فوریه آژانس نشان داد که اروپا این را نیز قبول نمی‌کند. فارغ از جهت‌گیری‌های سیاسی، مفهوم این موضع‌گیری چیزی جز انعطاف ناپذیری و بر هم زدن 3 سال بازی دیپلماتیک نیست دیپلماسی خوب به دست آوردن کل مطالبات نیست و دیپلمات خوب کسی نیست که طرف مقابل را وادار به تسلیم کند، چون این در دنیای واقعی ناممکن است و اگر هم عملی شود، به معنای پایان دیپلماسی است. دیپلماسی خوب کسب حداکثر مطالبات و دادن امتیاز کمتر به حریف با توجه به واقعیت‌های وجودی است، آیا به راستی اروپا به دنبال این استکه ایران حتی از غنی سازی حداقلی (R&D) هم چشم پوشی کند؟ اگر واقعا این طور است باید گفت اروپاییان دیپلمات‌های خوبی نیستند و علی لاریجانی دبیر شورای عای امنیت ملی ایران 2 سال پیش در انتقاد از سیاست های جای هسته‌ای ایران و امضای توافقنامه پاریس گفته بود: «ما در غلطان داریم و بنبات گرفتیم». منظور او این بود که ایران باید به کل مطالبات خود (فرایند کامل غنی سازی صنعتی) دست پیدا کند. اکنون او مسوول پرونده هسته‌ای ایران است و تیم هسته ای او به غنی‌سازی حداقلی R&D راضی شده به راستی اگر آن طور که اروپایی‌ها می خواهد دیپلمات‌های ایرانی قبول کنند کل فرایند غنی‌سازی را دست کم برای 10-‌9 سال معلق کنند، برای مردمی که آن ها را روز 11 فوریه برای حمایت از فعالیت‌های هسته‌ای به کوچه و خیابان آوردند، چه جوای خواهند داد؟ به مردمی که بارها و بارها پاسخ مقام‌های ایرانی برای مردمی که آن‌ها را به دفاع از فعالیت‌های هسته‌ای فراخواندند چه خواهد بود؟

آیا غلامرضا آقازاده رییس سازمان انرژی اتمی اتمی ایران که غنی‌سازی را چیزی شبیه «ملی شدن صنعت نفت» نامید، پاسخی برای شهروندان ایرانی خواهد داشت؟

آیا عی لاریجانی که گفته بود «ما در غلطان دادیم و بنبات گرفتیم» اینبار خواهد گفت که من در غلطان دادم و هیچ چیزی نگرفتم»؟ آیا مسوولان هسته ای ایران می‌توانند بگویند، خوب! مردم ما 3 سال هزینه کردیم و حالا می‌خواهیم غنی‌سازی را 10 سال معلق کنیم.

اروپا باید باور کند که غنی‌سازی R&D کف مطلابات تهران است و چشم‌پوشی دیپلمات‌های ایراین از آن مشروعیت کل نظام ایران را با چالش مواجه می‌کند. ایرانیان توافق برای تعلیق کامل غنی‌سازی را با توافقنامه‌های تایخی مثل گلستان و ترکمنچای مقایسه خواهند کرد. صرف نظر از این که چرا چنین شرایطی پدید آمده، این واقعیت است که یا اروپا باید آن را بپذیرد و یا به یک بن بست دیپلماتیک و پیامدهای غیر قابل پیش‌ینی ناشی از آن تن دهد.

 



علی قنادی تاریخ سه شنبه 85/2/12 ساعت 10:53 صبح


 
على قنادى


۳0 روز مهلت شوراى امنیت براى تعلیق کامل غنى سازى تمام شد و محمد البرادعى در گزارش خود اعلام کرد که ایران به مهلت تعیین شده پایبند نبوده است. احتمالا اواخر هفته آینده اعضاى شوراى امنیت دور هم جمع مى شوند تا تصمیم بگیرند که در مرحله بعدى باید با ایران چگونه برخورد کنند. از همین حالا تا زمان تشکیل جلسه شوراى امنیت وقت داریم که به دو سوال مهم جواب بدهیم: شوراى امنیت چه تصمیمى درباره ایران خواهد گرفت؟ روند حوادث به چه شکلى پیش خواهد رفت؟
به طور خلاصه احتمال دارد از این به بعد سه سناریو در روند پرونده هسته اى ایران اتفاق بیفتد:
۱- توافق همه اعضاى شوراى امنیت براى تحریم ایران
۲- مخالفت روسیه و چین و اعمال برخى تحریم ها توسط اروپا و امریکا (البته در خارج شوراى امنیت)
۳- رسیدن به یک توافق بینابینى با ایران
البته بعضى هم سناریوى حمله نظامى به تاسیسات هسته اى ایران را مطرح مى کنند که به زعم نگارنده در اوضاع و احوال فعلى چندان قابل تصور نیست، به همین خاطر این گزینه را فعلا کنار مى گذاریم.
۱- از امروز تا ۱۹ اردیبهشت (یعنى اولین جلسه شوراى امنیت بعد از گزارش البرادعى) حدود یک هفته مانده. روسیه و چین در جلسات قبلى شورا به شدت با صدور بیانیه اى که به اقدام علیه ایران منجر شود، مخالفت کردند. بعد از یک ماه بحث و جدل، شوراى امنیت روز بیست و هشتم مارس (۹ فروردین) بیانیه اى صادر کرد که به ایران ۳۰ روز مهلت مى داد غنى سازى را متوقف کند، ولى بیانیه مشخص نکرده بود، اگر ایران این درخواست را نادیده بگیرد، چه خواهد شد. از صدور بیانیه شوراى امنیت تا الان ۳۴ روز گذشته و جمهورى اسلامى طى این مدت غنى سازى R&D را از سرگرفته است. گزارش هفته پیش مدیر کل آژانس تصریح کرد که ایران اورانیوم را تا ۵/۳ درصد غنى سازى کرده و مهلت ۳۰ روزه شوراى امنیت را نادیده گرفته، اما موضع گیرى روس ها و چینى ها بعد از انتشار گزارش البرادعى نشان داد که آن ها در شرایط فعلى با صدور قطعنامه یا بیانیه اى که در آینده منجر به اقدام احتمالى علیه ایران شود، مخالفند. روس ها گفته اند که آژانس کماکان باید محور تصمیم گیرى درباره مساله هسته اى ایران باشد و به صراحت اعلام کرده اند که صحبت کردن از اقدام یا تحریم احتمالى خیلى زود است.
چینى ها هم با وجود رهیافت حاشیه اى شان در برخورد با مساله ایران، به دلایل مختلف اصرار دارند که اقدام (تحریم) علیه ایران در شرایط فعلى زود است. از مجموع شواهد و قراین مى توان دو چیز را درباره نشست آتى شوراى امنیت و نتایج احتمالى آن پیش بینى کرد:
الف: دور جدید جلسات شوراى امنیت ممکن است چند هفته یا حتى بیشتر از یک ماه طول بکشد و مذاکرات به سختى پیش خواهد رفت.
ب: روس ها و چینى ها کماکان با صدور بیانیه یا قطعنامه اى که ناظر بر اقدام احتمالى علیه ایران در آینده (یا حال) باشد، مخالفت خواهند کرد.
۲ـ در پایتخت هاى اروپایى و امریکا، بحث اعمال برخى تحریم ها علیه ایران در بیرون شوراى امنیت از حدود دو ماه پیش مطرح است. اگر مخالفت روسیه و چین با صدرو بیانیه یا قطعنامه اى که منجر به اعمال رژیم تحریمى علیه ایران مى شود ادامه پیدا کند و شوراى امنیت با بن بست مواجه شود، احتمال این که اروپا و امریکا در مرحله اول اعمال یک رژیم تحریمى (البته محدود) را در خارج شوراى امنیت دنبال کنند، بیشتر مى شود. با این حال مى توان پیش بینى کرد که رهبران دو سوى آتلانتیک درباره گستره این رژیم تحریمى دچار اختلاف شوند.
۳- در طول (دست کم) دو ماه گذشته یک گرایش فزاینده درباره لزوم گفت وگوى مستقیم امریکا با ایران در داخل امریکا و اکثر پایتخت هاى اروپایى شکل گرفته است. این نگاه به ویژه در بین کارشناسان شوراى روابط خارجى امریکا که اکثرا جزو مقام ها و کارشناسان فعلى یا قبلى وزارت خارجه هستند، آشکارا احساس مى شود. گفت وگوى مستقیم ایران و امریکا درباره عراق بازتاب روشن این تمایل رو به رشد است. با این حال، این نگاه از یک واقعیت دیگر هم آب مى خورد که چیزى جز فشار فزآینده اروپاییان و دموکرات هاى امریکایى بر دولت نومحافظه کار بوش براى حل و فصل مساله هسته اى ایران نیست. اروپایى ها حدود یک سال پیش توافق کردند که در چارچوب اتحاد دوسوى آتلانتیک از موضع امریکا در مساله هسته اى ایران حمایت کنند. آن ها هنوز هم به عهد خود پایبند مانده اند، ولى خیلى خوب مى توان احساس کرد که از رویکرد فعلى دولت بوش در قبال مساله ایران به شدت ناراضى اند. این که این روزها پى درپى در محافل اروپایى و امریکایى مى شنویم «امریکا باید با ایران وارد گفت وگوى مستقیم شود»، در واقع بازتاب این نارضایتى پنهان رهبران شرق آتلانتیک است که حتى به وزارت خارجه امریکا هم رسوخ کرده. به صراحت مى توان دریافت که اروپا با دستیابى ایران به سطح کنونى فناورى هسته اى مخالفتى ندارد و فقط به خاطر حفظ اتحاد دو سوى آتلانتیک که براى غرب حایز اهمیت استراتژیک است، دم فرو بسته است. رهبران اروپایى معتقدند که فقط گفت وگوى مستقیم ایران و امریکا بر سر مساله هسته اى و بیان صریح مطالبات طرفین مى تواند قفل پولادین بن بست هسته اى را خرد کند.
به نظر مى رسد وقتى بازى دیپلماسى وارد مراحل حساس تر مى شود، احتمال توافق هم زیاد تر است، درست مثل مسابقه هیجانى دو اتومبیل مسابقه اى.
فرض کنید دو اتومبیل A و B در یک مسابقه هیجانى شاخ به شاخ به هم نزدیک مى شوند. برنده مسابقه کسى است که طرف مقابل را مجبور کند زودتر از مسیر مستقیم منحرف شود. تا وقتى دو اتومبیل از هم دور هستند، مستقیم به هم نزدیک مى شوند ولى وقتى احتمال برخورد افزایش پیدا کرد و مسابقه به لحظه پایانى رسید، احتمال این که هر دو راننده اتومبیل خود را کمى از مسیر منحرف کنند وجود دارد.
بازى دیپلماسى هم شبیه همین است و وقتى وارد مرحله اى مى شود که خطر رویارویى بیش از هر زمان دیگرى احساس مى شود، احتمال توافق بیشتر است، هرچند احتمال برخورد هم به همان اندازه وجود دارد. ایران و غرب کم کم در حال ورود به چنین مرحله اى هستند. با توجه به شواهدى که ذکر شد، احتمال نوعى توافق بینابینى بیش از هر زمان دیگرى احساس مى شود. بعضى کارشناسان رایزنى هاى پى درپى سران اروپا و امریکا طى هفته هاى اخیر را نشان شکل گیرى نوعى دیپلماسى پنهان علیه ایران مى دانند.
این حرف چندان بى راهى نیست، ولى شواهد نشان
مى دهد که این رایزنى ها لزوما علیه ایران طراحى نشده اند. بیشتر محافل اروپایى و حتى امریکا از لزوم گفت وگوى مستقیم ایران و امریکا صحبت مى کنند. این یعنى آن که نیاز به یک معامله بینابینى بیشتر از هر زمان دیگرى احساس مى شود. حتى بعضى محافل غیررسمى از طرح هاى جدید بعضى کشورهاى اروپایى براى حل مساله خبر مى دهند. در حالى که پرونده هسته اى ایران وارد مرحله خطرناکى شده، احتمال عملى شدن سناریوى سوم، یعنى دستیابى به توافق بینابینى بیشتر از هر زمان دیگرى احساس مى شود.


علی قنادی تاریخ سه شنبه 85/2/12 ساعت 10:52 صبح


 

 

091857.jpg

ترجمه: على قنادى

چارلز کوپچان، کارشناس شوراى روابط خارجى امریکا در حوزه مسایل اروپا به تازگى در گفت و گویى ناآرامى هاى اخیر فرانسه و مفاهیم ویژه آن براى اروپا را بررسى کرده است. او به صراحت معتقد است که راهپیمایى هاى چند هفته گذشته که در مخالفت با تغییر قانون کار برگزار شد، بخشى از یک بحران سیاسى گسترده تر در اروپاست. این گفت و گو از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد.




* ممکن است توضیح دهید چرا دانشجویان اتحادیه هاى کارگرى فرانسه این قدر با قانونى شدن اخراج کارگران زیر ۲۶ سالى که کمتر از دو سال سابقه دارند مخالفت کردند؟
** به نظر من این بحران سه لایه متفاوت دارد؛ یک موضوع ماهیت خود این قانون و میزان ناامنى است که دانشجویان به خاطر چشم انداز شغل خودشان احساس مى کنند. آن ها نگران این هستند که تایید این قانون، دستیابى آن ها به یک شغل باثبات را سخت تر کند. به خاطر همین دانشجویان با این ایده که قبل از قراردادهاى بلندمدت کارى، باید دوره کارى آزمایشى کوتاه مدت را پشت سر بگذارند، مخالفند. آن ها مى گویند که اوضاع به قدر کافى وخیم هست. بى کارى در سطح ملى حدود ۱۰ درصد، در بین جوانان ۲۰ درصد و در بین جوامع اقلیت تا ۴۰ و ۵۰ درصد مى رسد. دانشجویان مى گویند که این قانون از این که وضع را بهتر کند، آن را خراب مى کند.
لایه دوم بحران مربوط به ادامه موج نخبه ستیزى است که در فرانسه به راه افتاده است. این موج به خوبى در راى منفى فرانسوى ها به قانون اساسى اروپا بروز پیدا کرد. از برخى جهات، موج نخبه ستیزى نوعى شکاف بین دولت متمرکز و به شدت قدرتمند فرانسه و جامعه اى است که سابقه بلند بالایى از ماجراجویى علیه دولت دارد.
در حال حاضر دووپلین، شیراک، سارکوزى و سایر دولتى ها به مثابه افرادى نگریسته مى شوند که خیلى از زندگى و نیازهاى روزمره مردم فرانسه دور افتاده اند و ناآرامى هاى اخیر نوعى طغیان علیه نخبه گرایى است که دولتى ها نماد آن هستند. دانشجویان، اتحادیه هاى کارگرى و خیلى از مردم معمولى احساس مى کنند دوویلپن در مورد قانون کار با اتحادیه ها و حتى پارلمان فرانسه مشورت نکرده و فقط سعى مى کند لایحه مورد نظرش را پیش ببرد و تصویب کند.
* آیا چشم اندازى جهانى هم براى بحران فرانسه قابل تصور ا ست؟
** بله. این درست همان لایه سومى است که در سطح کلان شواهدى از آن را ملاحظه مى کنیم. دولت رفاه سنتى و پدر سالار اروپا اکنون در مقابل فشارهاى جهانى شدن قرار گرفته است. این رویارویى هرچند در فرانسه، آلمان و ایتالیا به اشکال مختلف در حال وقوع است، ولى سبب تنش هاى بزرگ اجتماعى و سیاسى شده که نتیجه انعطاف ناپذیرى اقتصادهاى اروپاى سنتى است. این رویارویى در هر یک از سه کشورى که نام بردم، به اشکال مختلف خود را بروز مى دهد. در مورد فرانسه مشکل، وجود شکاف بین جامعه و دولت است. در آلمان، دولت از برخى جهات خود را خیلى انعطاف پذیرتر نشان داده و قدرت خیلى تمرکز زدایى شده است، به طورى که ما نمى توانیم این حد از تمرکز زدایى را در فرانسه مشاهده کنیم. البته آلمان کشورى است که به شدت مبتنى بر تعهدات عمومى دولت است و به خاطر همین انجام کارهایى که تبعات سیاسى خسارت بارى به دنبال دارد، خیلى مشکل است. وضع ایتالیا از برخى جهات متفاوت است. ایتالیا کشورى است که براساس نزاع هاى سیاسى پیشرفت کرده و هیچ اجماع مبتنى بر توافق عمومى وجود ندارد. سیستم سیاسى اروپا از هم گسیخته است و باعث پیدایش بیمارى اى شده که هر گونه نیاز به اصلاحات [اقتصادى] را پس مى زند. ناآرامى هاى فرانسه یکى از نشانه هاى یک تلاش جمعى فراگیرترى است که مى خواهد اقتصادهاى ناسازگار اروپایى را به بازار جهانى پیوند بزند.
* مهمترین کسانى که از قانون کار فرانسه لطمه مى بینند، کسانى غیر از دانشجویان هستند، ولى این دانشجویان بودند که ناآرامى ها را شروع کردند و این کمى عجیب به نظر مى رسد. در واقع، کسانى که فاقد شغل هستند، کسانى هستند که در حومه هاى شهر زندگى مى کنند و یا مهاجرند، نه فارغ التحصیلان دانشگاه سوربون، این تناقض چطور قابل توجیه است؟
** از برخى جهات، قانون جدید کار بیشتر به افراد حومه هاى شهرها، مهاجرین، مهاجرین نسل سومى که از شمال آفریقا مهاجرت کرده اند و سایر گروه هاى مسلمان صدمه مى زند. این قانون، کار کمپانى ها براى به کار گرفتن این دسته از افراد را آسان تر مى کند، چون این کمپانى ها دیگر این را نخواهند داشت که باید آن ها را به صورت مادام العمر به کار بگیرند. از این نقطه نظر دولت فرانسه کار درستى انجام داده است. کارى که دوپلین انجام داد، از این نظر که بحث بى کارى در میان جامعه مهاجرین را تا حدى حل و همچنین اقتصاد فرانسه را رقابتى ترمى کند، کار درستى بود. افرادى که از میان طبقه هاى حاشیه نشین شهرى به روند مخالفت ها پیوستند، فقط از برخى جنبه هاى افزایش ناآرامى ها سود مى بردند، ولى واقعیت این بود که این قانون بیشتر به نفع آنان بود تا به ضررشان. شما مساله دانشگاه سوربون را پیش کشیدید، که البته در این باره باید نسبى صحبت کرد. اگر منظور شما از سوربون افرد خاصى است که در دانشکده هاى نخبه گرایى مثل Ecole Nationoled Adminitrotin یا Scrence Po تحصیل مى کنند، سابقه این افراد مشخص و ویژه است و این افراد نماینده کل دانشجویان سوربون نیستند. دانشگاه سوربون سابقه اجتماعى، اقتصادى چند پاره اى دارد. هر چند این دانشگاه یکى از بهترین دانشگاه هاى فرانسه است، ولى فارغ التحصیلان این دانشگاه لزوماً، از آینده شغلى شان مطمئن نیستند. به نظر من، آن ها به همین خاطر در روند اعتراضات شرکت کردند.
* آیا قانون کار فرانسه واقعاً محدود کننده است؟ به عبارت دیگر اگر شما یک خرده کارفرما باشید که یک کارخانه کوچک را با ۳۰ کارگر اداره مى کنید، آیا واقعاً باید با افرادى که آن ها را به استخدام گرفته اید، قرارداد رسمى داشته باشید؟
** در کل، این قانون تا حدى (براى کارفرما) محدودیت زا است. براى کارفرما خیلى سخت است کارگران را با هر سابقه اى که مشغول به کار باشند از کار اخراج کند. مزایایى که اشتغال در کشورهایى مثل فرانسه و آلمان دارد، واقعاً قابل ملاحظه است. بنابراین، هزینه هاى غیر مستمرى (غیراز دستمزد کارگران) یعنى چیزهایى مثل حقوق بازنشستگى، مزایاى از دست دادن شغل و بهداشت خیلى بالاست. بنابراین، نه تنها رها شدن از دست کارگر براى یک کارفرما خیلى سخت است، بلکه کارفرما مجبور است مبالغ بسیار بالایى علاوه بر دستمزد کارگران نیز به آن ها بدهد.
* این مزایا را کمپانى ها پرداخت مى کنند یا دولت؟ به طور مثال، حق بازنشستگى کارگران را دولت مى پردازد یا کمپانى (کارفرما)؟
** کمپانى هم در پرداخت این مزایا شریک است، بنابراین نوعى سیستم مختلط وجود دارد. البته بحث هایى مطرح است که سهم مشارکت کمپانى ها در پرداخت این مزایا کاهش پیدا کند. به طور ویژه این بحث بیشتر در آلمان مطرح است که البته فرانسوى ها هم در سطح خیلى پایین تر آن را دنبال مى کنند. نتیجه نهایى که از طرح این بحث ها دنبال مى شود این است که کار کمپانى ها براى به کار گرفتن کارگران ساده تر شود. فرانسوى ها سعى مى کنند این کار را از طریق تبدیل قراردادهاى دایمى انجام دهند و آلمانى ها تلاش دارند این هدف را از طریق کاهش مزایاى غیر مستمرى عملى کنند.
* شما ضمن بحث، به آلمان و ایتالیا اشاره کردید. آیا کشورهاى دیگرى هم در اروپاى مرکزى وجود دارند که با چنین مشکلى دست به گریبان باشند؟
** بله. مى خواهم بگویم چیزى را که ما اکنون در اروپا شاهد آن هستیم، یعنى ناآرامى هاى فرانسه، راى منفى به قانون اساسى اروپا، تلاش کشورها براى حمایت از صنایع ملى شان در مقابل کمپانى هاى غیر اروپایى همگى اشکال آزار دهنده اى از ملى شدن زندگى سیاسى و اقتصادى در اروپا است. این حوادث به شکلى در حال اتفاق افتادن است که به نظر مى رسد اروپا در حال رویارویى با بزرگ ترین بحران سیاسى پیش روى خود از جنگ جهانى دوم به این سو است که نتیجه نوعى ملى گرایى جدید است. این بحران نتیجه احساس سرخوردگى، ناهمگونى جمعیتى و از دست رفتن هویتى است که در اثر جهانى شدن در اروپا پدید آمده است، اروپایى که با بیش از ۲۵ میلیون جمعیت اضافه (اکثراً مهاجرین مسلمان) بیش از پیش ناهمگونى را درخود احساس مى کند؛ در حال حاضر نوعى پوپولیسم در اروپا پدید آمده که احتمالاً در بعضى موارد نیز در مورد وسعت آن اغراق مى شود، ولى به هر حال بخشى از آن را مشاهده مى کنیم.
به نظر من، این موضوع براى آن هایى که آرزوى تداوم ادغام و همگونى اروپا را در سر مى پرورند، یک چالش جدى محسوب مى شود. البته حدس و احساس من این است که در هر صورت اروپا راه خود را ادامه خواهد داد. با این حال باید اذعان کنم به عنوان ناظرى که مسایل اروپا را دنبال کرده، باید بگویم که بیش از هر زمان دیگرى در طول زندگى ام، براى اروپا نگران هستم.
* منظورتان مفهوم کلى اتحادیه اروپاست؟
** همین طور است. منظور من طرح ادغام سیاسى و اقتصادى اروپا، تلاش براى کاهش رنگ هاى مرزهاى ملى، کوشش براى ایجاد یک هویت پان اروپایى و چیزهایى از این قبیل است. پیشرفت همه این مفاهیم امروز مورد سوال قرارگرفته است.
منبع:cfr.org


علی قنادی تاریخ پنج شنبه 85/2/7 ساعت 12:59 صبح

شبه جزیره سینا روز سه شنبه براى سومین بار از اکتبر ۲۰۰۴ تاکنون شاهد عملیات تروریستى بود که طى آن ۲۳ نفر کشته و ۵۷ نفر دیگر زخمى شدند. دیروز هم انفجار دیگر و البته کم شدت ترى در این منطقه به وقوع پیوست. عملیات تروریستى در منطقه دهب در حالى به وقوع پیوست که نظام سیاسى مصر طى دو سال گذشته شاهد تحولات مهمى در جهت اصلاحات سیاسى بوده است. گروه اسلام گراى اخوان المسلمین پس از سال ها انزواى سیاسى در دسامبر سال گذشته میلادى توانست ۷۶ نفر از نامزدهاى خود را براى اولین بار وارد مجلس الشعب مصر کند؛ تحولى که برخى ناظران سیاسى از آن به عنوان «انقلاب آرام اخوان المسلمین» یاد کردند. حکومت مصر با وجود همه محدودیت هایى که طى بیش از دو دهه گذشته بر سر راه فعالیت اخوان المسلمین پدید آورده بود، جذب مسالمت آمیز این گروه به ساختار قدرت را نوعى پیروزى براى خود تلقى کرد. بدون شک حکومت حسنى مبارک طى چند سال گذشته مدل موفقى از کنترل، جذب و ادغام گروه هاى سیاسى طرفدار مشى مسلحانه پیش رو گذاشته، ولى تحلیلگران معتقدند که انفجارهاى تروریستى دهب و حوادث مشابه طابا و شرم الشیخ بیانگر رشد فزاینده گروه هایى است که بار دیگر به مشى مسلحانه روى آورده اند و موقعیت توریستى شبه جزیره سینا را جایگاه مناسبى براى فعالیت علیه دولت حسنى مبارک مى دانند. منطقه توریستى دهب نیز مانند سایر مناطق شبه جزیره سینا طى سال ها شاهد رشد چندین درصدى درآمد ناشى از توریسم بود و تنها طى سال ۲۰۰۵ توانسته بیش از ۵۰۰ میلیون دلار سرمایه گذارى را جذب خود کند. حادثه دهب در شرایطى به وقوع پیوست که با گذشت چند ماه از حملات تروریستى طابا و شرم الشیخ، اقتصاد سینا شاهد رونق نسبى بود، ولى بازرگانان و تجار ساکن سینا معتقدند که این حادثه ممکن است تا یک یا حتى دو سال آینده رونق اقتصادى منطقه را متوقف کند. حوادث تروریستى دهب در خلال تعطیلات تابستانى «شم النسیم» و درست یک روز قبل از سالروز آزادى صحراى سینا در سال ۱۹۷۹ و قرارداد صلح مصرى ها با اسراییل اتفاق افتاد و از این نظر حایز پیام نمادین نیز بود. این حادثه همچنین درست یک روز پس از انتشار نوار ویدویى جدید بن لادن توسط شبکه الجزیره و تهدید دوباره او به وقوع پیوست، ولى هنوز شواهدى از دست داشتن شبکه القاعده در این عملیات به دست نیامده است. با این حال، برخى ناظران سیاسى و تحلیلگران مسایل مصر و خاورمیانه معتقدند که شرایط موجود در مصر، زمینه را براى ظهور برخى گروه هاى زیرزمینى که لزوما روابط سازمان یافته اى هم با القاعده ندارند، به وجود آورده که احتمالا حادثه دهب نیز اولین نشانه ظهور و بروز آن ها است. دیا رشوان مى گوید که گروه هاى کوچک و سلولى جدیدى در مصر در حال ظهور هستند که لزوما با شبکه القاعده و یا حتى با یکدیگر نیز رابطه سازمان یافته اى ندارند. رشوان مى افزاید: «کار سرویس هاى اطلاعاتى براى رخنه به درون این گروه ها بسیار دشوارتر از گذشته و برخورد با گروه هاى قدیمى و سازمان یافته شده است.» موریس هوفمن کارشناس مسایل تروریسم در موسسه راند ماهیت عملیات دهب را واقعا پیچیده مى داند، زیرا معتقد است تروریست ها در حالى این عملیات را اجرا کرده اند که ترتیبات شدید امنیتى در مصر برقرار است و این کشور از نظر برقرارى ترتیبات امنیتى در میان کشورهاى خاورمیانه در بالاترین رتبه ها قرار دارد. عملیات دهب نشان داد که با گذشت چند ماه از انتخابات پارلمانى مصر، با وجود تداوم روند اصلاحات سیاسى، هنوز دولت حسنى مبارک نتوانسته گروه هایى را که اصل رژیم غربگراى او را به چالش مى کشند، تحت کنترل خود درآورد. این حادثه براى صنعت توریسم که دومین منبع درآمد مصر محسوب مى شود مانند سمى مهلک است، ولى برخى ناظران حدس مى زنند که حکومت مبارک از آن براى تشدید ترتیبات امنیتى و همچنین محدود کردن قدرت روبه افزایش اسلام گرایان اخوان المسلمین استفاده خواهد کرد. در حالى که کارشناسان مسایل امنیتى احتمال وقوع حملات مشابه در شبه جزیره سینا را طى هفته ها و ماه هاى آینده زیاد مى دانند، چنین حوادثى مى تواند چالش دولت مصر با اخوان المسلمین را وارد مرحله جدیدى کند.


علی قنادی تاریخ شنبه 85/2/2 ساعت 8:49 صبح

با گذشت بیش از چهار ماه از انتخابات عراق، تغییر موضع ابراهیم جعفرى و انصراف وى، احتمالا راه را براى شکل گیرى دولت جدید عراق هموار خواهد کرد، اما این انتظار که شکل گیرى دولت جدید موجب کاهش شکاف هاى قومى در عراق خواهد شد، چندان صحیح نیست.
انصراف جعفرى راه ائتلاف عراق یکپارچه را براى انتخاب یک نامزد جدید باز کرد و بن بستى را که در اثر مخالفت کردها، سنى ها و سکولارها (البته با حمایت امریکا) با دور دوم نخست وزیرى جعفرى پدید آمده بود، شکست.
با این حال مداخله آشکار امریکا خیلى دیرتر از آنچه انتظار مى رفت، موجب انصراف جعفرى شد. فشار امریکا و به ویژه سفر کاندولیزا رایس به بغداد، فقط موضع جعفرى براى در قدرت ماندن را سخت تر کرد. با وجود همه تحلیل هایى که درباره کناره گیرى جعفرى مطرح مى شود، انصراف او احتمالا نوش دارویى براى بیمارى صعب العلاج عراق نخواهد بود. بن بست سیاسى که در عراق پدید آمده، به خاطر شخص خاصى (از جمله ابراهیم جعفرى) نبوده و نیست، بلکه به خاطر ماهیت توازن قوا در داخل ائتلاف شیعیان و نیز موازنه قدرت میان شیعیان و سایر ائتلاف ها است. ائتلاف شیعیان احتمالا از نامزدى دوباره جعفرى صرف نظر خواهد کرد، ولى احتمالا عادل عبدالمهدى نامزد مورد حمایت امریکا را نیز نامزد پست نخست وزیر نخواهد نمود. این دهن کجى، نه تنها به خاطر ناراحتى ائتلاف شیعیان از مداخله امریکا در پروسه سیاسى عراق است، بلکه تا حدى هم ناشى از رقابت عبدالمهدى نامزد مورد حمایت مجلس اعلا با جعفرى و جناح مقتدى صدر است.
کناره گیرى جعفرى احتمالا به روى کار آمدن نامزدى مورد توافق ولى ضعیف منجر خواهد شد که بر صدر دولت ائتلافى و شکننده خواهد نشست، دولتى که با مشکلات مختلفى از جمله بازنگرى قانون اساسى و برخورد با شبه نظامیان براى جلوگیرى از تشدید جنگ قومى روبه رو است. این که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه امریکا روز چهارشنبه ابراز عقیده کرد که حتى پس از تشکیل دولت عراق نیز ناآرامى ها ادامه خواهد یافت، چندان تعجب برانگیز نیست.        منبع:تایم 21 آوریل


علی قنادی تاریخ یکشنبه 85/1/27 ساعت 3:12 عصر

على قنادى

ایران روز سه شنبه به طور رسمى اعلام کرد که به سطح غنى سازى ۵/۳ درصدى اورانیوم، یعنى آنچه که در ادبیات هسته اى غنى سازى براى تحقیق و توسعه (R&D) نامیده مى شود، دست یافته است. موضوع دستیابى به این سطح از غنى سازى که در فناورى هسته اى یک عدد پایه محسوب مى شود، با واکنش اکثر کشورهاى غربى و حتى روسیه مواجه شد. با این حال، اکثر این کشورها بر لزوم حل و فصل موضوع به روش مسالمت آمیز تاکید کردند. در این شرایط پاسخ به یک پرسش محورى، مهم به نظر مى رسد: آیا ممکن است مختصات تعامل مهم ترین بازیگران درگیر مساله هسته اى، یعنى امریکا، روسیه، چین، آلمان، فرانسه و انگلیس با ایران تغییر کند؟ به عبارت واضح تر آیا احتمال تشدید فشارها و در پیش گرفتن گزینه هایى مانند صدور قطعنامه، اعمال تحریم و یا حتى اعمال گزینه نظامى وجود دارد؟
گام اول
پنج عضو دایم شوراى امنیت به همراه آلمان سه شنبه هفته جارى طى نشستى آخرین تحولات مساله هسته اى ایران را بررسى خواهند کرد. امریکا در این نشست احتمالا تلاش خواهد کرد تا اعضا را به صدور قطعنامه با چاشنى فصل هفتم منشور (یعنى گزینه تحریم ها) ترغیب کند. سه کشور اروپایى موضعى بینابینى اتخاذ خواهند کرد و احتمالا از گزینه صدور بیانیه شدید علیه ایران حمایت خواهند کرد. سابقه نشان داده که روسیه و چین در شرایط عادى از این موضع حمایت نمى کنند با این حال، مى توان پیش بینى کرد که مسکو و پکن تحت شرایط موجود مجبور شوند با صدور بیانیه شدیداللحنى علیه ایران موافقت کنند.
گام دوم
شوراى حکام آژانس تا چند هفته دیگر درباره برنامه هسته اى ایران تشکیل جلسه خواهد داد. این نشست با صدور قطعنامه اى علیه مساله هسته اى ایران پایان خواهد یافت و تحت این شرایط، جایگاه شوراى امنیت براى بحث درباره موضوع ایران تقویت خواهد شد. گام بعدى شوراى امنیت، رایزنى گسترده براى صدور قطعنامه احتمالى علیه ایران خواهد بود. با توجه به دستیابى عملى ایران به غنى سازى ۵/۳ درصدى احتمال تقویت طرح بینابینى البرادعى درباره قبول این میزان غنى سازى در داخل خاک ایران و انجام بقیه عملیات در خاک روسیه تقویت خواهد شد و به احتمال زیاد مذاکرات ایران، روسیه و سه کشور اروپایى بر سر مدت تعلیق غنى سازى در سطح صنعتى از سر گرفته مى شود. در حالى که ایران تعلیق غنى سازى صنعتى براى چهار یا پنج سال را قبول کرده، اروپاییان بر تعلیق غنى سازى براى ۹ تا ۱۰ سال اصرار دارند.
گام سوم
با توجه به دستیابى دو فاکتوى ایران به غنى سازى پایه
(۵/۳ درصد)، احتمال پذیرش این سطح غنى سازى توسط اروپا و نوعى توافق براى تعلیق غنى سازى صنعتى براى میان مدت (یعنى چیزى حدود ۵ تا ۱۰ سال) وجود دارد. با این حال اعمال برخى تحریم هاى محدود (البته خارج از شوراى امنیت) علیه ایران توسط امریکا و برخى کشورهاى اروپایى دور از ذهن نیست. با این حال، با توجه به استراتژى چین و روسیه در داخل شوراى امنیت -که در برخورد با کشورهایى مثل سودان و سوریه به خوبى دیده شد- احتمال اعمال تحریم گسترده علیه ایران که با موافقت شوراى امنیت همراه باشد، بعید به نظر مى رسد.


علی قنادی تاریخ پنج شنبه 85/1/17 ساعت 10:28 صبح

ترجمه: على قنادى
منبع:CfR.org

بیانیه اخیر شوراى امنیت و اصرار آن بر تعلیق غنى سازى، عزم ایران براى تداوم غنى سازى اورانیوم را نادیده گرفت.
روزنامه خلق پکن از مذاکرات پیچیده اى که بر سر تعیین الفاظ این بیانیه در داخل شوراى امنیت در گرفت، با تعبیر «پیروزى مصالحه» یاد کرد. منوچهر متکى وزیر امور خارجه ایران ارجاع مساله ایران به شوراى امنیت را رد کرد و گفت که اکنون روشن است که اعمال تحریم علیه ایران نتیجه بخش نیست. همان طور که مجله اکونومیست ذکر کرد، به سختى مى توان بیانیه غیرالزام آور شوراى امنیت را که از ایران مى خواهد ظرف ۳۰ روز غنى سازى را متوقف کند، نمایش قدرت جامعه بین المللى در مقابل ایران نامید. BBC نوشت که هر یک از اعضاى دایم شوراى امنیت ساز خود را نواختند و این موضوع مشکلات ایجاد یک رژیم تحریمى موفق علیه ایران را نیز به خوبى نشان داد. حال این سوال مهم مطرح است که اگر ایران به بیانیه شوراى امنیت توجهى نکند، چه خواهد شد؟
فلایت لورت، کسى که در دولت هاى قبلى امریکا مقام هاى مهمى داشته، معتقد است که تنها گزینه واقعى که اکنون پیش روى امریکا است، آغاز یک «گفت وگوى استراتژیک» با ایران است؛ موضوعى که از زمان سقوط طالبان در سال ،۲۰۰۱ تهران براى تامین امنیت خود، آن را دنبال کرده است. چارلز کوپچان و رى تاکى از کارشناسان شوراى روابط خارجى امریکا نیز با این دیدگاه موافقند.
این دو در مقاله اى در اینترنشنال هرالد تریبون نوشتند: تاکید بر تهدیدهاى توخالى براى مجبور کردن ایران به پذیرش درخواست ها، فقط نتیجه معکوس مى دهد.
به این ترتیب به نظر مى رسد هر قدر که گزینه هاى دیپلماتیک مساله هسته اى ایران محدودتر مى شود، دو خط فکرى مختلف نیز نظرات خود را بر سر نحوه تعامل با ایران از یکدیگر جدا مى کنند.
بازتاب یک نگرش در دیدگاه هاى هنرى سوکولسکى، کارشناس خلع سلاح موسسه فراآتلانتیک بروز یافته که معتقد است ایالات متحده و قدرت هاى مهم اروپایى باید خود را براى طرح ریزى دنیایى که ایران در آن یک قدرت هسته اى محسوب مى شود، آماده کنند. بارى پوزن از مرکز MIT درباره مطالعات بین المللى نیز با این دیدگاه موافق است.
دیدگاه دوم، تمایل بازهایى است که بازتاب آن در آخرین نسخه استراتژى امنیت ملى دولت امریکا قابل ملاحظه است. استراتژى امنیت ملى جدید بوش به صراحت اذعان مى کند: «احتمالا چالش هیچ کشورى در آینده براى ما بزرگتر از چالش ایران نخواهد بود.»
خط فکرى محافظه کارانى مانند چارلز کراوتهامر و روزنامه واشنگتن تایمز که درباره لزوم «اقدام نظامى علیه ایران» سخن مى گویند نیز از همین دیدگاه سرچشمه مى گیرد. اخیرا مجلاتى مانند نیوزویک، اشپیگل و تایمز لندن نیز همگى احتمال نوعى حمله به تاسیسات هسته اى ایران را مورد تحلیل قرار دادند.
با این حال، کارشناسان درباره موفقیت چنین اقدامى اختلاف نظر دارند. پاول روگر، کارشناس مسایل نظامى در انگلیس پیش بینى کرده که دست زدن به چنین اقدامى توسط امریکا یا اسراییل احتمالا صدمات جدى به برنامه هاى هسته اى ایران وارد مى کند، ولى احتمال آن در کوتاه مدت منتفى است. او معتقد است که براى جلوگیرى از تلاش ایران براى ساخت سلاح، حملات پى درپى سازماندهى شده علیه آن الزامى است. با این حال، بسیارى از کارشناسان گزینه حمله نظامى را بیشتر حرکتى براى چانه زنى مى دانند تا یک تهدید واقعى، ولى به هر حال برخى ها در داخل خاورمیانه چنین تهدیدى را جدى مى گیرند. هفته نامه الاهرام که تحت کنترل دولت مصر قرار دارد، هفته پیش تحلیلى درباره سناریوهاى نظامى احتمالى علیه ایران منتشر کرد. مقام هاى اسراییلى و ایرانى نیز به تازگى خط و نشان هایى براى یکدیگر کشیده اند، به طورى که یک مقام ایرانى اخیرا هشدار داد که در صورت هرگونه حمله نظامى، ایران تاسیسات نظامى دیمونا در اسراییل را هدف قرار خواهد داد. چه این تهدیدها را جدى بگیریم و چه آن ها را بلوف بدانیم واقعیت آن است که شکست دیپلماسى، فضاى جدیدى براى خودنمایى گزینه نظامى فراهم خواهد کرد.


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com