علی قنادی:چرا ایران و 5+1 با وجود «اختلافات چشمگیری» که خانم اشتون سهشنبه شب از آن صحبت کرد، در اتاق مذاکرات را نیمه باز رها کردند تا معاونان جلیلی و اشتون روز 13 تیرماه در استانبول باز هم دور یکدیگر جمع شوند؟ نشست روزهای دوشنبه و سهشنبه ایران با قدرتهای بزرگ، خیلی چیزها را روشن کرد.
هر هفت کشور، دو روز تمام پشت میز نشستند و آن طوری که سعید جلیلی گفته، «واقعیتر و جدیتر» از همیشه و «فراتر از اعلام مواضع» باهم مذاکره کردند. تفسیر هلگا اشمیت، معاون اشتون از جو حاکم بر مذاکرات مسکو نیز همین بود: «تبادل دیدگاهها تند و خشن بود.» با این حال، طرفین توافق کردند که درهای مذاکرات نیمه باز بماند و جزییات و مسائل فنی در سطح نازل تر معاونان و کارشناسان به بحث گذاشته شود.
از تعارفهای معمول که بگذریم، ایران و 5+1 هردو نیاز دارند که در اتاق مذاکره بسته نشود. ایران تحت فشار گزنده تحریم هاست و درست یا غلط، در باز اتاق مذاکره را راهی برای کم کردن اثرات تحریمهای امریکا و اروپا قلمداد میکند.
طرف غربی تا حالا این طور وانمود کرده که ایران برای خریدن زمان، نیازمند مذاکره کردن است، ولی روند پر تنش، پیچیده و مملو از هیجان مذاکرات مسکو که طرفین در آن تا مرز شکست پیش رفتند ولی باز هم میز مذاکره را ترجیح دادند، نشان داد که اگر ایران فقط یک یا دو دلیل دارد که پای میز مذاکره بماند، طرف غربی دلایل بیشتری دارد که در اتاق مذاکره را باز یا لااقل نیمه باز نگه دارد.
اگر مذاکرات در مسکو متوقف میشد، امریکا و اروپا باید به سمت گزینه ای فراتر از تحریمها حرکت میکردند و فشار برای امنیتی کردن مسئله هستهای ایران، افزایش پیدا میکرد، موضوعی که نه خوشایند دولت اوباما است ونه دولتهای بحرانزده اروپایی نگاه خوشی به آن دارند.
درهای نیمه باز مذاکرات، به بهترین شکل به اروپا و امریکای «فعلی» اجازه میدهد بدون اینکه امتیاز دادن به ایران را به نام خودشان ثبت کنند، رویکرد دوسویه کنونی «فشار و گفتوگو» را پی بگیرند. اروپا و امریکای کنونی ابدا به دنبال توافق واقعی با ایران نیستند، چون که اولاً چنین توافقی را اصلاً امکانپذیر نمیدانند و دوم اینکه هر گونه توافق واقعی را مستلزم اعطای یکسری امتیازهای ملموس به ایران- مثل لغو تحریمها- تلقی میکنند، موضوعی که برای آنها نه امکان پذیر است و نه مطلوب.
اروپای بحران زده و اوبامای غرق انتخابات در بهترین حالت، میخواهند ضمن حفظ و تشدید فشارهای کنونی، فقط و فقط نشان دهند که در حال مذاکره کردن با ایران هستند، حال چه این مذاکرات در مسکو باشد یا استانبول و بغداد و چه طرفهای مذاکرهکننده اشتون و جلیلی باشند یا باقری و اشمیت. اگر مذاکرات در مسکو متوقف میشد و دیپلماتهای دو طرف به پایتختهایشان برمیگشتند، تهران به سرعت حرکت سانتریفیوژهایش میافزود و امریکا و اروپاییها هم به لفاظیهایشان را بیشتر میکردند: « همه گزینهها روی میز است»، « هیچ گزینهای از دستور کار خارج نیست» و... .
حالا اما، غرب میز گفت و گو را ترک نمیکند و به جامعه جهانی والبته تلآویو وانمود میکند که مدیریت پرونده هستهای ایران را در دست دارد و به تهران هم سیگنال میفرستد که مبادا حرکت سانتریفیوژهایش را از این که هست، تندتر کند؛ در مذاکرات هنوز باز است.
توقف مذاکرات ایران با 5+1 بازارهای بحران زده غرب و بازار شکننده انرژی را هم با شوک روبهرو میکند. اروپاییها از یک طرف میخواهند با تحریم نفتی و تشدید آن، فشارها را روی ایران حفظ کنند، از طرفی با خطر بازار شکننده انرژی مواجه هستند و البته خودشان هم با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند.
امریکا هم لااقل با دو چالش از سه چالشی که اروپا با آن روبهروست، سردرگریبان است. بنابر این، هم امریکا و هم اروپا مجبورند روی تیغه تیز تحریم، بازار شکننده انرژی و بحران حوزه یورو طوری حرکت کنند که متحمل کمترین آسیبها شوند. درهای نیمه باز گفتوگو با ایران، در اینجا هم غرب را کمک خواهد کرد.