حضور محمد مرسی رئیسجمهور جدید مصر در تهران آنقدر پرسروصدا بود که جنبههای مهمی از شانزدهمین نشست سران غیرمتعهدها در تهران تحتالشعاع آن قرار گرفت. حضور مانموهان سینگ، نخست وزیر هند به همراه یک هیئت 250 نفره، اتفاقی نیست که بتوان به سادگی چشم به روی آن بست.
بالاترین مقام اجرایی هند به فاصله کمتر از شش ماه از حادثه حمله به دیپلماتهای اسرائیلی در هند، به تهران سفر کرد؛ حادثهای که اسرائیلیها تهران را متهم ردیف اول آن قلمداد میکنند. علاوه بر این، مانموهان سینگ در شرایطی به تهران سفر کرد که تهران در معرض کمسابقهترین تحریمهای بینالمللی و یکجانبه قرار دارد. معنا و مفهوم سفر نخست وزیر هند این است که دهلی نو در تعریف مناسبات دو جانبهاش با تهران، کمتر تحت تاثیر بازیگران ثالث قرار گرفته است. مانموهان سینگ دو روز در تهران ماند و با بالاترین مقامهای اجرایی ایران مذاکره و گفت و گو کرد. برخورد و موضعگیری نخست وزیر و مقامهای هندی نشان میدهد با همه تاثیرات تحریمهای مالی، تجاری و نفتی اروپا و امریکا، طرف هندی قصد ندارد این تاثیرها از مقدار کنونیاش بیشتر شود، اما این فقط بخشی از ماجرای سفر نخست وزیر چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا به تهران است.دهلینو چندان از کسری تراز تجاری کشورش با تهران راضی نیست و به دنبال راهی است تا این تراز منفی تجارت خارجیاش با ایران را متوازن کند؛ ترازی که منابع رسمی هند آن را 10 میلیارد دلار اعلام کردهاند، هرچند بخش مهم این کسری به فروش نفت ایران برمی گردد. مانموهان سینگ در ملاقات با احمدینژاد نارضایتی خودش از عدم تعادل در موازنه تجاری دو کشور را گوشزد کرد و خواستار این شد که تهران کالای بیشتری از هند وارد کند و واردات گندم از هند را از سربگیرد.
هندیها زیر بار فشارهای امریکا و اروپا، مجبور شدهاند نفت کمتری از ایران خریداری کنند و سهم نفت در سبد کالای هند، از 12 درصد قبلی به 9 درصد کاهش پیدا کرده، ولی هندیهای تشنه انرژی، هیچ گاه نتوانسته و نخواستهاند چشم به روی نفت ایران ببندند. این نکتهای است که مقامهای هندی آن را بارها از مجاری رسمی و غیر رسمی بیان کردهاند. دهلی نو برای کمتر کردن عطش خود به انرژی، به ایران نیاز دارد و ایران هم برای کمتر کردن اثر تحریمهای غرب، به جای سرمایهگذاری بر مناسبات پرتنش خود با عربهای نفتی حوزه خلیج فارس که خودشان را رقیب انرژی ایران میدانند، میتواند جنوب آسیا را جایگزین فروش انرژی خودش کند.
بخش دیگری از ماجرا به مسئله افغانستان برمی گردد. با نزدیک شدن به زمان خروج نیروهای غربی از افغانستان، نگاه دهلی نو به تهران نیز در حال متحول شدن است. یک افغانستان باثبات کمتر وابسته به پاکستان، برای هندیهایی که خودشان را برای خروج امریکا آماده میکنند، یک اولویت است. به این ترتیب، دهلینو در کنار قبول سهم بیشتر در آموزش نیروهای افغان و تعهد 2 میلیارد دلاری برای توسعه افغانستان، سعی دارد در کوتاهمدت با ایران همکاری بیشتری در زمینه افغانستان داشته باشد.
همکاری با ایران، نه فقط متوازنکننده قدرت هند در مقابل طالبان، پاکستان و حتی چین است، بلکه راه ورود هند به آسیای مرکزی از طریق افغانستان و ایران را هم تسهیل میکند. حتی اگر هندیها نخواهند کالاهای خودشان را از دروازههای پاکستان وارد افغانستان کنند، مجبورند به ایران متوسل شوند و به همین خاطر، اخیراً در بندر چابهار ایران سرمایه گذاری 10 میلیون دلاری کردهاند.
بخش مهمی از برخورد خیلی مثبت هندیها با اجلاس غیرمتعهدها در تهران هم به خود جنبش و تلاش هندیها برای تحکیم موقعیتشان در داخل آن برمیگردد. دهلی نو عضو مجامع بینالمللی زیادی است، ولی در هیچ کدام از آنها نقش محوری ندارد. به طور مثال، با حضور چینیها در ائتلافهای نوظهوری مانند شانگهای( به عنوان ناظر) و بریکس، هندیها تاکنون قادر نبودهاند نقش محوری در این ائتلافها داشته باشند. به خاطر همین، هند به دنبال این هستند در داخل کشورهای جنبش عدم تعهد، بدون اینکه بین کشورهای عضو حساسیتی به وجود بیاید، نقشی محوری به دست بیاورند و حتی دور از ذهن نیست که در آیندهای نه چندان دور پیشنهاد میزبانی دایم دبیرخانه غیر متعهدها را ارائه بدهند. از طرف دیگر، دهلینو سعی میکند از جنبش عدم تعهد برای متوازن کردن قدرت رو به توسعه چین در برقراری مناسبات با کشورهای در حال توسعه در آفریقا و آسیا بهرهمند شود.