سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

ابردولت بدون پیشوا - علی قنادی

هر اندازه حکمت قوی گردد، شهوت ضعیف شود . [امام علی علیه السلام]

 RSS 

کل بازدید ها :

34912

بازدیدهای امروز :

19


وضعیت من در یاهو

یــــاهـو


لوگوی من

ابردولت بدون پیشوا - علی قنادی

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی


لوگوی دوستان



لینک دوستان

ایران هسته ای(nuclear iran)


جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


اشتراک

 


آوای آشنا


نوشته های قبلی

آرشیو
پاییز 1386
تابستان 1385
بهار 1385
بهار 1384


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

علی قنادی تاریخ سه شنبه 84/3/31 ساعت 9:0 صبح

تحلیلى از توازن قواى اروپا در مقابل امریکا

 
 
101673.jpg
ترجمه: على قنادى

اتحادیه اروپا با گستره اى متشکل از ۲۵ دولت عضو در وضعیتى قرار گرفته که امروزه بزرگ ترین ابردولت فدرال محسوب مى شود. با توجه به این که اروپا به دنبال ایجاد وزنه تعادل در مقابل منافع جهانى امریکا است، آیا مى توان گفت که به عنوان ابرقدرت جهانى جایگزین امریکا خواهد شد؟
پیش درآمد
اروپا با حدود ۷/۴۵۴ میلیون نفر جمعیتى بیشتر از ایالات متحده دارد و از بازار مصرف بزرگى برخوردار است و نیروى نظامى بیشترى در اختیار دارد (حدود دو میلیون پرسنل نیروى مسلح). اروپا همچنین در مقایسه با امریکا راى بیشترى در سازمان ملل و سایر نهادهاى بین المللى دارد و به همین خاطر بازوى سیاسى قوى ترى محسوب مى شود.
اروپا داراى یک رییس، یک نهاد قانون گذارى، یک پرچم، یک سرود ملى و یک شعار (وحدت در عین تنوع) و مرزهاى آزاد بین اعضا، یک قانون اساسى (که البته باید به تصویب برسد)، یک قانون حقوقى و همچنین سیستم دادگاهى مشترکى است که بالاتر از دادگاه هاى هر یک از اعضا محسوب مى شود.
اروپا از فرهنگ مشترک در حال ظهورى برخوردار است که یک زبان مشترک دارد: زبان انگلیسى.
رویاى چند دهه اى اروپاییان براى تشکیل «ایالات متحده اروپا» در حال تبدیل شدن به یک واقعیت است. تى.آر.رید، سردبیر روزنامه واشینگتن پست و نویسنده کتاب «ایالات متحده اروپا: ابرقدرت جدید و پایان فرمانروایى امریکا» طى سخنانى در برنامه  موسوم به «کتاب براى صبحانه» در بنیاد کارنگى اظهار کرد: «به نظر من مناسب است که بگوییم اروپاى امروز بیش از هر زمان دیگرى از هنگام امپراتورى روم متحدتر است.»
اما تاثیر اتحاد اروپا بر امریکا چیست؟
قدرت دیپلماسى زیرکانه
ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، آلمان و انگلیس و سایر کشورهاى اروپایى قرن ها امپراتورى هاى جهانى را هدایت مى کردند که سمت و سوى حوادث جهان را تحت تاثیر قرار مى داد. با ورود به سال ۱۹۴۵ این روند دگرگون شد. نتیجه جنگ جهانى دوم به پدید آمدن جنگ سردى انجامید که اروپا را بین منافع و سیاست هاى امریکا و شوروى دوشقه کرد.
رهبران اروپایى با اقتصادها و زیربناهایى که دچار بیمارى شده بود، به بازیگرانى کوچک در صحنه جهانى تبدیل شدند. اروپا در سایه رهبرى امریکا و با استفاده از هنر دیپلماسى، مخفى کارى، حیله، صالحه و سازش، منافع سیاسى خود را تامین مى کرد. هیچ یک از ملل اروپایى به تنهایى از منابع لازم براى به چالش کشیدن هر یک از دو ابرقدرت برخوردار نبودند.
انگلیس، ایتالیا، آلمان، فرانسه و سایر کشورهاى اروپایى این واقعیت را دریافته بودند که تنها با همدیگر قادر به حفظ خود هستند و این موضوع کلیدى ترین انگیزه اتحاد اروپا شد. از دهه ۱۹۵۰ به این سو، ملل اروپایى آموختند که باید منابع شان را یکجا جمع کنند، به پیمان هاى مشترک بپیوندند و کمیسیونى را تاسیس کردند که نهایتا به شکل گیرى اتحادیه اروپایى منجر شد. با فرو ریزش دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و فروپاشى شوروى، امریکا به تنها ابرقدرت تبدیل شد. با وجود همه اقداماتى که امریکا براى بازسازى، تقویت و حمایت از اروپاى غربى نموده بود، رهبران اروپایى همچنان از چالش ناپذیرى منافع جهانى امریکا در هراس بودند. همین ترس، باعث انگیزش اروپاییان براى حرکت به سمت ایجاد یک وزنه تعادل سیاسى و اقتصادى در مقابل امریکا شد.
وزنه تعادل اروپا
امروز اتحادیه اروپا از قدرت اقتصادى لازم براى ایجاد بسیارى از قوانینى که تجارت جهانى را شکل داده و هدایت مى کند برخوردار است. در جولاى سال ۲۰۰۱ کمیسیون اروپا به اتفاق آرا طرح ادغام کمپانى غول پیکر امریکایى جنرال الکتریک با هانى ول (Honey Well) را وتو کرد. این قرارداد ۴۵ میلیارد دلارى که توسط وزارت دادگسترى امریکا به تصویب رسیده بود بزرگ ترین ادغام صنعتى در طول تاریخ بود.
۴ سال بعد، دادگاه اروپایى اعلام کرد که «استدلال کمیسیون اروپا با اشتباهات قانونى همراه بود و این تصمیم قانونى نبوده است.» با این حال این دادگاه علیه تصمیم کمیسیون اروپا راى نداد و «هانى ول» و «جنرال الکتریک» ادغام نشدند.
چرا دادگاه راى کمیسیون اروپا را نقض نکرد؟ دلیل آن این بود که اگر ادغام «هانى ول» و «جنرال الکتریک» به وقوع مى پیوست، غول جدید هواپیماسازى که به وجود مى آمد، از بزرگ ترین بازار جهان - یعنى بازار ۲۵ کشور اتحادیه اروپا - محروم مى شد.
این حادثه حاوى این مفهوم بود که اگر شرکت هاى امریکایى مى خواهند به بازارهاى اروپا دسترسى داشته باشند، باید خود را براى تبعیت از قوانین این قاره آماده کنند.
تى.آر. رید در کتاب خود با عنوان «ایالات متحده اروپا» این واقعیت را به طرز جالبى بیان کرد، وقتى مى گوید که نوشیدنى امریکایى باید در بطرى هایى که تابع سیستم متریک (سیستم رایج کل اروپا) است، فروخته شود.
در مارس ،۲۰۰۵ کمیسیون اروپا تعرفه واردات کاغذ، محصولات کشاورزى، پارچه و تولیدات ماشین آلات از امریکا را ۱۵ درصد افزایش داد، این اقدام اروپا نوعى تلافى به خاطر خوددارى امریکا از پذیرش تصمیم سازمان جهانى تجارت (WTO) درباره غیرقانونى بودن قانون ضدتراست در امریکا بود.
این ها تنها نمونه هایى از اعمال اراده اتحادیه اروپا در مقابل کمپانى هاى امریکایى و منافع جهانى ایالات متحده است.
باید پرسید: آیا ممکن است اروپا روزى اراده سیاسى خود را نیز با استفاده از زور اعمال کند؟
گسترش شکاف فراآتلانتیک
رابرت کاگان، تحلیل گر مسایل سیاسى و عضو بلندپایه موسسه کارنگى براى صلح بین الملل درباره اعمال اراده سیاسى اروپا در شرایط کنونى چنین مى نویسد: در یک دنیاى هرج و مرج، قدرت هاى کوچک همواره از این که قربانى شوند در هراسند. از طرف دیگر، قدرت هاى بزرگ هم بیش از آن که هرج و مرجى که براى آنها امنیت و خوشبختى آورد بترسند از حاکمانى که آنها را زیر سلطه خود گرفته اند، مى هراسند.
تاکتیک هاى ]اروپا[ چیزى شبیه تاکتیک قدرت هاى ضعیف است. اروپاییان امیدوارند بدون به کارگرفتن قدرت شان، قدرت امریکا را محدود کنند. اروپاییان از طریق شاهکار «زیرکى» و «تقلب» و با متوسل شدن به وجدان غول بزرگ (امریکا)، مى خواهند آن را کنترل کنند.
اما اگر زمانى فرا برسد که اتحادیه اروپا به آمریکا با چشم یک قدرت نامعقول و بدون وجدان نگاه کند، چه اتفاقى خواهد افتاد؟ واکنش اروپا چگونه خواهد بود؟ آیا اروپا که اکنون دیگر احساس محق بودن نیز مى کند، بار دیگر تاکتیک هاى قدیمى خود در مورد «سیاست قدرت» را در پیش خواهد گرفت و عضله هاى نظامى خود را به رخ خواهد کشید؟ بیشتر اروپاییان از حکومت کنونى حاکم بر کاخ سفید به شدت خشمگینند. با این حال، آنها تا حد زیادى از مردم امریکا حمایت مى کنند. ممکن است اروپایى ها به امریکایى ها به چشم افرادى گستاخ نگاه کنند، ولى این را هم مى دانند که عمه زاده هاى امریکایى شان ثروتمند و خوش قلبند و به ویژه در بلایاى ناگهانى براى کمک به افراد و کشورهایى که در تنگنا قرار گرفته اند، زود دست به کار مى شوند. اروپایى ها به امریکایى ها به چشم افراد بدخواهى که به دنبال تسلط بر جهان هستند، نگاه نمى کنند.
با این حال، اشتهار امریکایى ها به «روحیه کابویى» که مایلند مشکلات بین المللى را گستاخانه و با زور حل کنند، با روحیه حیله گرى و زرنگى اروپایى در تضاد است. این موضوع یکى از مهم ترین موضوعاتى است که باعث اختلاف اروپاییان و امریکا شده و شکاف دوسوى آتلانتیک را افزایش داده است.
اختلاف نظر اروپاییان با امریکا در حوزه هاى دیگرى نیز قابل مشاهده است.
۱) وقتى مشکلى بروز مى کند، امریکایى ها سعى مى کنند آن را با سرعت و گاهى اوقات از طریق اندیشه ها غیر متعارف حل و فصل کنند. این موضوع باعث نوعى روحیه کابویى امریکایى و تلاش براى حل و فصل سریع و احیاناً غیرمتعارف مسایل پیچیده بین المللى شده است. در مقابل اروپایى ها از نوعى دیپلماسى صبر و شکیبایى حمایت مى کنند.
۲) کنترل اینترنت:
اینترنت در واقع اختراع امریکایى هاست و هنوز هم اکثر وب سایت ها امریکایى هستند. در حالى که تنها ۱۴ درصد مردم جهان به اینترنت دسترسى دارند، این میزان در سطح امریکا ۶۲ درصد است. شرکت اینترنت اسامى و شماره هاى تخصیصى (ICANN) یک شرکت خصوصى و غیرانتفاعى امریکایى است که مسوولیت تخصیص یا واگذارى نام ها، domoin و پسوندهاى اینترنتى مانند «org» و «com» را دارد. هر چند این شرکت خصوصى است؛ ولى اروپا، برزیل، چین و سایر منتقدین از این  مى ترسند که ICANN که روابط خیلى خوبى با وزارت بازرگانى امریکا دارد، بر شبکه جهانى اینترنت تسلط پیدا کند. وزارت بازرگانى امریکا به راحتى مى تواند تعیین پسوندهاى اینترنتى و چیزهایى از این قبیل را کنترل و تصویب و یا رد کند. امریکا حتى بعضى وقت ها به راحتى domoinهاى کشورهایى مثل ایران و کره شمالى را قطع (Disconnet) مى کند.
در مقابل اروپایى ها از طریق طرح ریزى یک نهاد فنى بین حکومتى سعى کرده اند جاى امریکایى ها را در این حوزه بگیرند. ۲۵ کشور اروپایى به اتفاق آرا خواستار ایجاد یک مدل همکارى جایگزین براى اینترنت هستند. اروپا براى ایجاد یک جایگزین در مقابل تسلط اینترنتى امریکا، در حال ساخت Domoin-Name جدیدى با پسوند eu است.
با این حال عمیق ترین موضوعى که اروپا و امریکا را از هم جدا مى کند، مسأله مذهب است.
ویژگى هاى یک هویت رو به ظهور
نشانه هایى از ظهور یک فرهنگ مشترک در میان نسلى از اروپاییان که در حال حاضر سن شان بین ۱۵ تا ۴۵ سال است، در حال پدیدار شدن است. این ها که به نسل دهه ۹۰ یا «نسل E» معروف هستند، از جوانان دانشگاه دیده و حرفه اى تشکیل شده اند که در یک بخش اروپا - مثل ادینبورگ، مادرید یا مثلاً فلورنس - به دنیا آمده اند، در مکان هاى دیگرى مثل آکسفورد، پاریس یا فرانکفورت دوران تحصیل خود را گذرانده اند و اکنون دوران تخصصى دوران تحصیل خود را در بخش سومى از اروپا مثل روم، بروکسل یا دوبلین تکمیل مى کنند.
این نسل که به «نسل E» هم معروف هستند، خودشان را طبقه اول جامعه اروپایى (Europcan First) مى دانند که در مقابل آن ها طبقه دوم ، یعنى اسپانیایى ها، آلمانى ها، ایتالیایى ها و سایرین قرار دارند. در نگاه نسل  E، اروپا چیزى بیشتر از یک قاره است و در واقع خانه ملى آن ها محسوب مى شود و زبان انگلیسى هم به عنوان زبان مشترک قلمداد مى شود.
ویژگى شایعى که این ها را از سایر اروپائیان جدا مى کند، عقیده آن ها به این است که حضور مذهب در جامعه یک امر باستانى و یا در بهترین حالت یک امر مناقشه برانگیز است.
براساس نظرسنجى مجله «Pew Forum on Religion and Public Life»، ۵۹ درصد امریکایى ها مسأله «ایمان» را براى خودشان «خیلى مهم» مى دانند. ولى تنها ۲۱ درصد اروپایى ها گفته اند که مذهب برایشان «خیلى مهم» است؛ ۱۱ درصد فرانسوى ها، ۲۱ درصد آلمانى ها و ۳۳ درصد انگلیسى ها.
حتى عقیده جرج بوش رییس جمهور امریکا که حقوق بشر را امرى مذهبى مى داند با این تفکر اروپائیان که حقوق بشر از این ایده هاى اومانیستى سکولار نشأت گرفته و معتقدند که «انسان»، معیار نهایى سنجش ارزش ها است، در تضاد است.
دومینیک موسیس، یکى از تحلیل گران سیاسى معتبر فرانسوى مى گوید: «مخلوط شدن مذهب و ملى گرایى در امریکا وحشت انگیز است. ما مخلوط کردن خدا با ملى گرایى را خیانت مى دانیم و به همین خاطر بود که اتحادیه اروپا را به عنوان سدى در مقابل نزاع مذهبى بنا کردیم.» برخى این مبارزه طلبى اروپایى ها در مقابل مذهب را تحت نام «بنیادگرایى سکولار» نام گذاشته اند.
از کوتوله نظامى تا غول ضعیف
قبل از این که اعضاى اتحادیه اروپا به ۲۵ کشور گسترش پیدا مى کند، یک فرمانده ناتو، این اتحادیه را یک «کوتوله نظامى» نامیده بود. بعد از گسترش اتحادیه اروپا، پرسنل نظامى اروپا به چیزى حدود ۲ میلیون نفر رسید که از پرسنل نظامى امریکا بیشتر بود.
اکنون همین فرمانده، اروپا را یک «غول ضعیف» نام گذاشته، زیرا معتقد است که از اتحاد لازم براى تشکیل یک نیروى نظامى متحد برخوردار نیست. هنوز هم که هنوز است، شکاف تکنولوژیکى عمیقى به ویژه در حوزه هاى حمل و نقل، جاسوسى و تکنولوژى سلاح هاى مدرن میان امریکا و اروپا وجود دارد.
با این حال، اروپا بیشتر پول خود را صرف برنامه هاى رفاهى مى کند و اجازه داده که در تهدیدات بین المللى فراروى قاره ، امریکا از آن حمایت کند. در واقع یکى از دلایل کلیدى ایجاد اتحادیه اروپا، یافتن جایگزینى براى «جنگ» بود. امروز سیاستمداران و دانشگاهیان اروپایى استفاده از نیروى نظامى را میراث دوران استثمار و امپراتورهاى جهانى مى دانند. در نظر آن ها جنگ صرف بیهوده وقت و پول و امرى غیرعقلایى است. با این حال، همزمان با رشد اتحادیه اروپایى و تبدیل آن به یک بولدوزر سیاسى، اقتصادى و بالقوه نظامى، این تفکر نیز در حال دگرگون شدن است، اروپا در حال حاضر از بسیارى از مولفه هاى مورد نیاز براى ایجاد وزنه تعادل در مقابل امریکا برخوردار است.
مردان توانا وقتى به چنین قدرتى دست پیدا مى کنند، هویت انسانى را حاشا مى کنند و براى تبدیل شدن به رهبر جهانى در تمام عرصه ها از فرصت ها استفاده مى کنند. با این حال اروپا با داشتن ۲۵ ملت دموکراتیک که هر کدامشان در مسایل اتحادیه اروپا حرفى براى گفتن دارند، حکومت بسیار گسترده تر از آن است که بتواند به طور موثر آن را اداره کند. ملل اروپایى فقط زمانى متحد و یکپارچه مى شوند که براى مقابله با منافع امریکا هم هدف شوند.
نه یک کمیته بلکه حتى یک حکومت هم با صرف داشتن یک سیستم مدرسه یا کلیساى مشترک نمى تواند به صورت موفقیت آمیزى اداره شود. وقتى اوضاع به هم مى ریزد، یک نفر باید رهبرى را به عهده بگیرد. به بیان دیگر یک نفر باید ناخداى هدایت این کشتى باشد. اروپا براى تبدیل شدن به یک ابردولت با حکومت ابرملى، باید بتواند تصمیمات را به سرعت و دقت اتخاذ کند و به این منظور بایستى یک رهبر قوى عهده دار آن گردد.


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com